جملات زيبا به کسي که دوستشان داريد...

--------------------------------------------------------------------------------

دوستت دارم چون تنها ترين ستاره زندگي مني


دوستت دارم چون تنها ترين مصراع شعر مني

 

دوستت دارم چون تنها ترين فکر مني

 

دوستت دارم چون زيبا ترين لحظات مني

 

دوستت دارم چون زيبا ترين روياي خواب مني

 

دوستت دارم چون زيباترين خاطرات مني

.................................................. ..........
دلم گرفته از اين روزگار دلتنگي
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگي

دلم دوباره در انبوه خستگي ها ماند
گــــرفت آينــــــه ام را غــــبار دلتنگي

خدايا نمي دونستم انقدر دلتنگ ديدنش مي شم خدايا مواظبش باش

.................................................. ..........
دنيا را بد ساخته اند

کسي را که دوست داري تو را دوست نمي دارد

کسي که تو را دوست دارد تو دوستش نمي داري

اما کسي که تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد

به رسم و آيين هرگز به هم نمي رسند

و اين رنج است. زندگي يعني اين ....
.................................................. .......
چه زيباست بخاطر تو زيستن


وبراي تو ماندن و به پاي تو مردن و به عشق تو سوختن


و چه تلخ وغم انگيز است دور از تو بودن


براي تو گريستن و به عشق و دنياي تو نرسيدن


اي کاش مي دانستي بدون تو مرگ گواراترين زندگي است


بدون تو و به دور از دستهاي مهربانت زندگي چه تلخ و ناشکيباست


اي کاش مي دانستي مرز خواستن کجاست


و اي کاش مي ديدي قلبي را که فقط براي تو مي تپد


حرفها را گاه نمي توان گفت


من لحظه هاي با تو بودن را با اشکهايم تداعي ميکنم


وعطر نفسهاي تورا در بند بند وجودم مي بلعم
.................................................. ................
پسربه دخترگفت: دوستم داري؟ اشك ازچشمان دخترجاري شد. مي خواست بره كه پسردستشوگرفت واشكاشوپاك كردوگفت: اگه دوستم نداري اشكال نداره مهم اينه كه من دوستت دارم وطاقت ديدن اشكاتوندارم. دخترسرشوپايين انداخت و گفت: ميدوني چيه؟ من دوستت ندارم. من... من بدجوري عاشقت شدم. پسردستاي دختر رو رها كرد و با قيافه اي غمگين ازدخترجدا شد. دخترفريادزد: مگه دوستم نداري چرا داري ميري؟ پسرجواب داد: چون دوستت دارم مي خوام تنهات بذارم ؟!؟!؟!؟!

.................................................. ................
بزن بارون که دلگيرم دارم اين گوشه ميميرم

بزن بارون که دلگيرم ديگه آروم نمي گيرم

حالا که خسته و تنهام حالا که اون ديگه رفته

مي فهمم تازه اين درد و چقدر تنها شدن سخته

بزن بارون که عشق اون هنوز تو نفسام

دليل عشق پاک من بلور سرد اشکام

ببار شايد که بر گرده تو قلبي که پر از درده

ببين از وقتي اون رفته چقدر دستاي من سرده

بزن بارون.......

.................................................. ..........
به او بگوييد دوستش دارم به او كه قلبش به وسعت دريايست كه قايق كوچك دل من در آن غرق شده. به او كه مرا از اين زمين خاكي به سرزمين نور و شعر و ترانه برد. و چشمهايم را به دنيايي پر از زيبايي باز كرد.
اينجا براي از تو نوشتن هوا كم است
دنيا براي از تو نوشتن مرا كم است
اكسير من نه اينكه شعر تازه نيست
من از تو مي نويسم و اين كيميا كم است
.................................................. ...........
چقدر سخته تو خيالت ساعت ها باهاش حرف بزني امّا ولي وقتي ديديش هيچي جز سلام نتوني بگي .))


((چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه امّا مجبور باشي بخندي تا نفهمه که هنوزم دوسش داري .))

((چقدر سخته گل آرزوها تو توي باغ ديگري ببيني , و هزار بار تو خودت بشکني و اون وقت آروم زير لب بگي گل من, باغچه ي نو مبارک .))
.................................................. ........
به نام آنکه محبت را آفريد تا همديگر را دوست بداريم

 

* علاقه و محبت شديدي که در سابق به تو ابراز مي کردم

دروغ و بي احساس بود و در حقيقت نفرت من نسبت به تو

* روز به روز بيشتر مي شود. و هر چه مي گذرد و هر چه تو را بيشتر مي شناسم

به درون تو بيشتر پي مي برم.

* اين احساس در قلب من جاي مي گيرد که بلاخره بايد

از هم جدا شويم و ديگر به هيچ وجه حاضر نشويم اگر

* روزي شريک زندگي تو باشم و اگر عمر دوستيها چون گل هاي بهاري کوتاه بود

* بسياري از اخلاق و صفات تو برايم روشن شده و مطمئن هستم

اين خشونت و ستيزه جويي تو را بلاخره بد صفت خواهد کرد

* اگر دوستي ما سر بگيرد تمام عمر

را به پشيماني خواهيم گريست و جدا از هم

* خوشبخت خواهيم بود و حال لازم است بگويم که

اين موضوع را هيچ وقت فراموش نکني و مطمئن باشي

* اين نامه را سرسري نمي نويسم و چقدر ناراحت کننده است که

اگر بازم بخواهي با من باشي بنابراين از تو مي خواهم که

*جواب نامه را ندهي چون نامه تو سراسر

دروغ و تناهي است و خالي از

* محبت است و من تصميم گرفتم ام که براي هميشه

تو و يادگاري عشقت را فراموش کنم چون ديگر به هيچ وجه نمي توانم

*خودم را راضي کنم که دوستت دارم و بايد دوستت داشته باشم و شريک زندگي تو باشم.

 

حال اگر مي خواهي به عشق دروني من پي ببري از تو مي خواهم که فقط خط هاي ستاره دار اين نامه را بخواني.
.................................................. ............  
    
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com