علامه جعفري و زيباترين دختر دنيا

--------------------------------------------------------------------------------

از علامه جعفري مي پرسند چي شد که به اين کمالات رسيدي؟!

ايشان در جواب خاطره اي از دوران طلبگي تعريف مي کنند و مي گويند که هر چه دارند از کراماتي است که به دنبال اين امتحان الهي نصيبشان شده:

«ما در نجف، در مدرسه صدر اقامت داشتيم. خيلي مقيد بوديم که در جشن ها و ايام سرور، مجالس جشن بگيريم و ايام سوگواري را هم سوگواري کنيم. يک شبي مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)، اول شب نماز مغرب و عشا را خوانديم آن گاه با فکاهياتي مجلس جشن و سرور ترتيب داديم. يک آقايي بود به نام آقا شيخ حيدر علي اصفهاني که نجف آبادي بود و معدن ذوق. آن ايام مصادف شده بود با ايام قلب الاسد (?? الي ?? مرداد ) که ما خرما پزان مي گوييم. نجف خيلي گرم مي شد. آن سال در اطراف نجف باتلاقي درست شده بود و پشه هاي بوجود آمده بود که عرب هاي بومي را هم اذيت مي کرد چه برسد به ما ايراني ها که اصلا خواب و استراحت نداشتيم. آن سال آن قدر گرما زياد بود که اصلا قابل تحمل نبود. نکته ديگر اين که حجره من رو به شرق و خورشيد بود. تقريبا مخروبه هم بود. من فروردين را در آن جا به طور طبيعي مطالعه مي کردم و مي خوابيدم. ارديبهشت هم مقداري قابل تحمل بود ولي ديگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود. وقتي مي خواستم بروم از حجره کتاب بردارم، مثل برداشتن نان از تنور، خيلي سريع بيرون مي آمدم.

با اين تعاريف اين جشن افتاده بود به اين موقع. در بغداد و بصره و نجف، گرما، تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستيم، شربت هم درست شد. آقا شيخ حيدر علي اصفهاني که کتابي هم نوشته به نام «شناسنامه خر» آمد. مدير مدرسه مان، مرحوم آقا سيد اسماعيل اصفهاني هم آنجا بود. به آقا شيخ علي گفت: آقا شب نمي گذره، حرفي داري بگو. ايشان يک تکه کاغذ روزنامه در آورد .عکس يک دختر بود که زيرش نوشته بود: « اجمل بنات عصرها » «زيباترين دختر روزگار» گفت: آقايان من درباره اين عکس از شما سوالي مي کنم. اگر شما را مخير کنند بين اين که با اين دختر به طور مشروع و قانوني ازدواج کنيد و هزار سال هم با کمال خوشي و بدون غصه زندگي کنيد يا اين که جمال علي (ع) را مستحبا زيارت و ملاقات کنيد، کدام را انتخاب مي کنيد؟!

سوال، خيلي حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زيارت علي (ع) هم مستحب. گفت: آقايان واقعيت را بگوييد. جا نماز آب نکشيد. عجله نکنيد، درست هم جواب دهيد.

اول، کاغذ را مدير مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهاني گفت: سيد محمد! ما يک چيزي بگوئيم نري به مادرت بگوئي ها؟! معلوم شد نظر آقا چيست! شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زير خنده.

کاغذ را به دومي دادند. نگاهي به عکس کرد و گفت: آقا شيخ علي، اختيار داري، وقتي آقا (مدير مدرسه) اين طور فرمودند مگر ما قدرت داريم که خلافش را بگوئيم! آقا فرمودند ديگه! خوب در هر تيکه خنده راه مي افتاد.

نفر سوم گفت: آقا شيخ حيدر اين روايت از امام علي (ع) معروف است که فرموده اند: « يا حارث حمداني من يمت يرني » «اي حارث حمداني هر کي بميرد مرا ملاقات مي کند» پس ما انشاالله در موقعش جمال علي (ع) را ملاقات مي کنيم! باز هم همه زدند زير خنده.

خوش ذوق بودند. واقعا سوال مشکلي بود. يکي از آقايان گفت: آقا شيخ حيدر گفتي زيارت آقا مستحبي است؟ گفتي آن هم شرعي صد در صد؟ آقا شيخ حيدر گفت: بلي. گفت: والله چه عرض کنم! باز هم خنده حضار.

نفر پنجم من بودم. اين کاغذ را دادند دست من. ديدم که نمي توانم نگاه کنم. کاغذ را رد کردم به نفر بعدي، گفتم: من يک لحظه ديدار علي (ع) را به هزاران سال زناشويي با اين زن نمي دهم. يک وقت ديدم يک حالت خيلي عجيبي دست داد. تا آن وقت، هم چون حالتي نديده بودم. شبيه به خواب و بيهوشي. بلند شدم. رفتم داخل حجره. حالتم غير عادي بود. يک دفعه ديدم يک اتاق بزرگي است، يک آقايي نشسته در صدر مجلس. تمام علامات و قيافه اي که شيعه و سني درباره امام علي (ع) نوشته بودند، در اين مرد موجود بود. يک جواني پيش من، در سمت راستم نشسته بود. پرسيدم اين آقا کيست؟ گفت: اين آقا خود علي (ع) است! من سير او را نگاه کردم. آمدم بيرون، رفتم همان جلسه. کاغذ رسيده بود به دست نفر نهم يا دهم. رنگم پريده بود. نمي دانم شايد مرحوم شمس آبادي بود که خطاب به من گفت: آقا شيخ محمد تقي شما کجا رفتيد؟ نمي خواستم ماجرا را بگويم. فکر کردم اگر بگويم عيششان بهم مي خورد. اصرار کردند و من بالاخره قضيه را گفتم. خيلي منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سيد اسماعيل (مدير مدرسه) را خطاب به آقا شيخ حيدر گفت: آقا ديگر از اين شوخي ها نکن! ما را بد آزمايش کردي.
__________________
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com