ضرب المثل رایج کشورها

 

ضرب المثل رایج کشورها

بی خبری ، خوش خبری
 

No news is good news.
 
********************
 
تا زحمت نباشد ، چیزی حاصل نمی شود
 
 
( نا برده رنج ، گنج میسر نمی شود ) No pain , No gain
 
********************
 
زن نداری ، غم نداری
 
No wife , no worry
 
صاعقه هرگز دو بار در یک محل اصابت نمی کند
 
Lightning never strikes twice in the same place
 
********************
 
برای خوردن زندگی نکن ، بلکه بخور تا زندگی کنی
 

Live not to eat , but eat to live
 
********************
 
باران نمی آید ، وقتی هم که می آید سیل راه می اندازد
 

It never rains but it pours
 
********************
 
غازی را که تخم ها ی طلا می دهد ، نمی کشند
 

Kill not the goose that lays the golden eggs
 
********************
 
اگر نمی توانی گرما را تحمل کنی از آشپزخانه برو بیرون
 
 
(چون پیر شدی حافظ ، از میکده بیرون شو )
 

If you cant stand the heat , get out of the kitchen
 
********************
 
از یک گوش بشنو و از گوش دیگر بیرون کن .
 
 
( یه گوش در و یک گوش دربازه )
 

In at one ear and out at the other
 
********************
 
چه برای یک پنی ، چه برای یک پوند
 
 
( آب که از سر گذشت ، چه یک وجب ، چه صد وجب )
 

In for a penny , in for a pound
 
********************
 
در اتحاد ، قدرت می باشد ( یک دست صدا ندارد )
 


In unity there is strength
نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سلام...
یه پسربچه کلاس اولی به معلمش میگه:
خانوم معلم من باید برم کلاس سوم
معلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟
اونم میگه:
آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم


توی زنگ تفریح م;علمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه ؟

معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر بعد خانوم مدیره شروع میکنه به سوال کردن

خوب پسرم بگو ببینم سه سه تا چند تا میشه اونم میگه نه تا
دوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه هفتادو دو تا
!همینجوری سوال میکنه و پسره همه رو جواب میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم


خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من سوال کنم:

میگه پسرم اون چیه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم؟
مدیره ابروهاشو بالا میندازه که پسره جواب میده:
پا

دوباره خانوم معلمه میپرسه:
پسرم اون چیه که تو توی شلوارت داری اما من تو شلوارم ندارم
مدیره دهنش از تعجب باز میشه که پسره جواب میده :
جیب


دوباره خانوم معلمه سوال میکنه:
اون چه کاریه که مردها ایستاده انجام میدن اما زن ها نشسته و سگ ها روی سه پا
تا مدیره بیاد حرف بیاره وسط پسره جواب میده:
دست دادن

باز معلمه سوال میکنه:
بگو ببینم اون چیه که وفتی میره تو سفت و قرمزه اما وفتی میاد بیرون شل و چسبناک
مدیره با دهان باز از جاش بلند میشه که بگه این چه سوالیه که پسره میگه:
آدامس بادکنکی


دیگه مدیره طاقت نمیاره میگه بسه دیگه این بچه رو بزارید کلاس پنجم:

من خودم همه سوالهای شمارو غلط جواب دادم
.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 ای کاش برسه اون روز ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : "دربــــــــست". نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسات همیشگی در تاکسی شروع شد.

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه و بشرح زیر دنبال کنیم :

راننده تاکسی :
برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند تو این مملکت میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه و آب از آب هم تکون نمی خوره اونوقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر :
نوش جونش !

راننده :
(نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر :
نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده !

راننده :
(با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر :
نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم. مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده :
نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر :
خب آقا جان راضی نیستی نخر! لاستیک نخر ...

راننده :
(با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر :
وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

راننده پرید وسط حرف طرف که :
آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر :
(با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتها وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه ...

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم. راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ... یعنی میشه اون بالا دستی ها و بقول معروف از ما بهترون یه روز وجدانشون بیدار بشه، زیاده خواهی هاشون رو کمتر کنند و بجای حیف و میل مال این مردم صادق و نجیب؛ یک کمی هم احساس مسئولیت کنند ؟ ایکاش برسه اونروز ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دانلود جدیدترین آهنگ ها و موزیک ویدئوها و آلبوم ها در 

------------------------------ ------------

موزيك ويدئو جديد و بسيار زيباي  عماد طالب زاده و احمد سعيدي به نام زندگي رو با تو ميخوام


 

Emad Talebzadeh & Ahmad Saeedi - Zendegiro Ba To Mikham | Video HD

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

0111Band - Golhaye Baghcheh

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای ماهان بهرام خان ، اشکان کول و نیما به نام گلهای باغچه

( ترانه : سید محمد کاظمی /  آهنگ و تنظیم : ماهان بهرام خان )

 ماهان بهرام خان ، اشکان کول و نیما به نام گلهای باغچه

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Rihanna - You Da One

آهنگ جدید و بسيار زيباي Rihanna به نام You Da One

 Rihanna به نام You Da One

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Amin Rostami - Bi To

آهنگ جدید و فوق العاده زيباي امين رستمي به نام بي تو

( تنظيم : سياوش صدري / ترانه و آهنگ : امين رستمي )

امين رستمي به نام بي تو

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Shahram Solati - Be Salamat

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای شهرام صولتي به نام به سلامت

شهرام صولتي به نام به سلامت

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

آهنگ جدید و بسيار زیبای متین دو حنجره به نام بارون و فلک

متین دو حنجره به نام بارون و فلک

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Valy - Crazy In Love

آلبوم جدید وبسيار زیبای ولي به نام Crazy In Love

ولي به نام Crazy In Love

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

پارت چهارم آهنگهاي فوق العاده زيباي اجرا شده در آکادمی موسیقی گوگوش
 
| Exclusive |

 پارت چهارم آهنگهاي فوق العاده زيباي اجرا شده در آکادمی موسیقی گوگوش

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

فیلم جدید و فوق العاده زیبای The Devils Double 2011

 فیلم جدید و فوق العاده زیبای The Devils Double 2011

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

آهنگ جدید و بسيار زیبای امير تتلو به نام زير همكف

 امير تتلو به نام زير همكف

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Mehran Modiry - Heyran | Video

موزيك ويدئو جديد و بسيار زيباي مهران مديري (داركوب باند ) به نام حيران به همراه آهنگ ويدئو

( آهنگ : همايون نصيري / تنظيم : نويد سپهر )

 

 

Mehran Modiry - Heyran | Video


 

 

 

 

----------------------------------------------

آهنگ جدید و بسیار زیبای میلاد تهـرانی به نام تخت دو نفره

دانلود

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای شهرام شکوهی به نام مدارا

دانلود

آلبوم جدید و بسیار زیبای حسام الدین سراج به نام راه بی نهایت

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای پویا بهمراه مازیار حسرت و آرش به نام قلب عاشق

دانلود

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای ماهان بهرام خان ، اشکان کول و نیما به نام گلهای باغچه

دانلود

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای امین رستمی به نام بی تو

دانلود

آلبوم جدید و بسیار زیبای ولی به نام Crazy In Love

دانلود

آلبوم جدید و بسیار زیبای رامین بی باک به نام سوء تفاهم پخش اختصاصی تهران موزیک

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای امیر تتلو به نام زیر همکف

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای باراد به نام عشق آخر

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای مازیار فلاحی به نام بوسه های تیغ

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای مازیار فلاحی به نام آدم برفی

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای علی ، کامران ، Arash K ، پویا و مازیار حسرت به نام Relax

دانلود

آلبوم جدید و بسیار زیبای رضا یزدانی به نام ساعت فراموشی

دانلود

آلبوم جدید و بسیار زیبای مسعود امامی به نام دوباره

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای نیما علامه بهمراه تامین 25 باند به نام روز جدایی

دانلود

آهنگ جدید و بسیار زیبای اشکین 0098 بهمراه کیوان بهارلو و علیرضاز به نام مرض دارم

دانلود

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

   

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

 

 

آرزو

 

همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود ؛ نوبت به او رسید : "دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟" گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!

 
سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد ، با خود گفت : این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!

 
حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!

 

 

جراح و تعمیرکار

 

روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!

 
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می  کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!

 
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!

 

 

دزد با وجدان!

 

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. 

 
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ 

 
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

 

 

خلبان

 

دو خلبان نابینا که هردو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت می‌کرد. زمانی که دو خلبان وارد  هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند.

 
در همین حال، زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد  و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است.اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما  شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود.

 
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند. اما در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.

 
در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت:

 
باب، یکی از همین روزا بالاخره مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن می‌کنن و اون وقت کار همه مون تمومه!

 

 

اسکناس 100 يوروئي

 

درست هنگامي است که همه در يک بدهکاري بسر مي برند و هر کدام برمنباي اعتبارشان زندگي را گذران مي کنند.

 
ناگهان، يک مرد بسيار ثروتمندي وارد شهر مي شود.
او وارد تنها هتلي که در اين ساحل است مي شود، اسکناس 100 يوروئي را روي پيشخوان هتل ميگذارد
و براي بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا مي رود.

 
صاحب هتل اسکناس 100 يوروئي را برميدارد و در اين فاصله مي رود و بدهي خودش را به قصاب مي پردازد.
قصاب اسکناس 100 يوروئي را برميدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک مي رود و بدهي خود را به او مي پردازد.
مزرعه دار، اسکناس 100 يوروئي را با شتاب براي پرداخت بدهي اش به تامين کننده خوراک دام و سوخت ميدهد.
تامين کننده سوخت و خوراک دام براي پرداخت بدهي خود اسکناس 100 يوروئي را با شتاب به داروغه شهر که به او بدهکار بود ميبرد.
داروغه اسکناس را با شتاب به هتل مي آورد زيرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگاميکه دوست خودش

 
را يکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.

 
حالا هتل دار اسکناس را روي پيشخوان گذاشته است.
در اين هنگام توريست ثروتمند پس از بازديد اتاق هاي هتل برميگردد و اسکناس 100 يوروئي خود را برميدارد

 
و مي گويد از اتاق ها خوشش نيامد و شهر را ترک مي کند.

 
در اين پروسه هيچکس صاحب پول نشده است.
ولي بهر حال همه شهروندان در اين هنگامه بدهي بهم ندارند همه بدهي هايشان را پرداخته اند و با
يک انتظار خوشبينانه اي به آينده نگاه مي کنند.

 
می گویند دولت انگلستان ازآغاز تا کنون در طول دوره موجوديتش، به اين نحو معامله مي کند!

 

 

خودکشی

 

کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:

 
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....

 
زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد شده در درئن معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.

 
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.

 

 

مجنون و مرد نمازگزار

 

 

 روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد.

 
مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟


مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی!

 

 

 

کمربند

 

 

کيف مدرسه را با عجله گوشه اي پرتاب کرد و بي درنگ به سمت قلک کوچکي که روي تاقچه بود ، رفت .

 
همه خستگي روزش را بر سر قلک بيچاره خالي کرد . پولهاي خرد را که هنوز با تکه هاي قلک قاطي بود در جيبش ريخت و با سرعت از خانه خارج شد .

 
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشيد آقا ! يه کمربند مي خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .

 
- به به . مبارک باشه . چه جوري باشه ؟ چرم يا معمولي ، مشکي يا قهوه اي ، ...

 
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .

 
- فرقي نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !

 

 

 

این چهار جمله شما را تکان نمی‌دهد..؟

 

 

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...

 
اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت‌ای شیخ خدا می‌داند که فردا  حال ما چه خواهد بود!

 
دوم مستی دیدم که...
افتان و خیزان راه می‌رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

 
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده‌ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را  خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

 
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.

 
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 

 

 

چند داستان زیبا و دلنشین

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
 
رعنا ، اولین دختر شایسته جهان
 
 
نامش رعنا و در سال ۱32۶ در تربت به خاک سپرده شد تک و تنها بدون آنکه کسی در کنارش باشد.
 
 
 
زمانی شهرتش بیشتر ازنیکی کریمی بود.
 
 
در سال ۱۸۹۶ توسط مجله ” ایلوستراسیون” فرانسه اولین مسابقه زیباترین ملکه جهان ترتیب داده شد و رعنا به عنوان نخستین ملکه زیبایی جهان انتخاب شد.
 
 
 
همچنین وی خواننده اپرا و مشهورترین مانکن عصر خویش بود و قدم به هر کجا که میگزاشت بدنبالش صدها دسته گل می فرستادن اما با این همه زمانی که رعنا در پاریس مرد، تمام دارایی اش بیشتر از چند تومان نبود، و نکته جالب اینجاست که خیلی از ایرانیهازمانی که شنیدند نخستین ملکهُ زیبایی مرده است با بی اعتنایی پرسیدند. عجب ! پس او هنوز زنده بود؟
 
 
***************************************************************
 
عکسهای عاشقانه
 
 
Googoosh-Mojeh-magazine
 
Googoosh-Mojeh-Magazine1
 
Googoosh-Mojeh-Magazine4
 
Googoosh-Mojeh-Magazine2
 
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3
Googoosh-Mojeh-Magazine3

 

 

********************************************************************

 

تفاوت های جالب زن و دوست دختر(فقط خنده)
 
تفاوت های جالب زن و دوست دختر ( فقط بخندید )
 
 
 

با عرض پوزش از خانم های محترم این فقط یه شوخیه

زن مثل تلویزیونه
دوست دختر مثل موبایل

تو خونه تلویزیون تماشا میکنی
وقتی میری بیرون موبایلتو میبری

وقتی پول نداشته باشی تلویزیون خونه ات رو میفروشی
وقتی پول بدست میاری گوشی موبایل رو عوض میکنی

بعضی وقتها از تلویزیون لذت میبری
اما بیشتر اوقات با موبایل بازی میکنی

تلویزیون برای تمام عمرت مجانیه
اما اگه قبض موبایل رو پرداخت نکنی ارائه خدمات متوقف میشه

تلویزیون بزرگ و گنده است و معمولا کهنه
اما موبایل خوشگل و باریک و خوشدسته و همیشه میشه همه جا با خودت ببریش

معمولا هزینه استفاده از تلویزیون منطقی و قابل قبوله
اما هزینه استفاده از موبایل زیاده و همیشه هم بدهکاری
 
تلویزیون کنترل از راه دور داره
اما موبایل نداره

و مهمترین نکته اینکه موبایل وسیله ارتباطی دوطرفه است (صحبت کردن و گوش دادن )
اما فقط باید به تلویزیون گوش بدی !چه بخواهی چه نخواهی
و آخرین نکته اینکه تلویزیون ویروس نداره اما موبایل.....

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

جملات زيبا و پرمعني (به سلامتی تو)

 

 

سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره

.

.

.

سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه . . .

.

.

.

به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات

به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن . . .

.

.

.

سلامتی اونایی که

درد دل همه رو گوش میدن

اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن . . .

.

.

.

به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره به عشق زن بچش

کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره . . .

.

.

.

سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن  . . .

.

.

.

به سلامتی اونهائی که دوست دارم رو درک می کنند

و اونو به حساب کمبودهات نمی ذارن . . .

.

.

.

به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . .

.

.

.

به سلامتی همه باباهایی که

رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه !

.

.

.

به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری

ولی دیگه مال تو نیست . . .

.

.

.

سلامتی مادر

که وقتی غذا سر سفره کم بیاد

اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . . .

.

.

.

به سلامتی همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!

.

.

.

به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که

بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند . . .

.

.

.

به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد !

.

.

.

به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره

به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن….!

.

.

.

 به سلامتی بیل!

که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه . . .

.

.

.

 به سلامتی سیم خاردار!

که پشت و رو نداره

.

.

.

به سلامتی اونی که بیکسه، ولی ناکس نیست . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که

چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه

چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . .

.

.

.

به سلامتی حلقه های زنجیر

که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن . . .

.

.

.

گل آفتابگردان را گفتند:

چراشبها سرت را پایین می اندازی؟

گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم

به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . . .

.

.

.

به سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوس دارن . . .

.

.

.

بسلامتی اون دختری که حاضر زیر بارون خیس بشه ولی‌ سوار ماشین هیچ پسری نشه . . .

.

.

.

به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :

اون رفیق منه

وقتی باختم گفت :

من رفیقتم  . . .

.

.

.

به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی…..خوابه

ولی واسه این که دلت رو نشکنه

میگه:خوب شد زنگ زدی….باید بیدار میشدم . . .

.

.

.

به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌ درمانی کرده همه ی موهاش ریخته

به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟

باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری . . .

.

.

.

به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته

بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌

انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که

چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه

چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . .

.

.

.

به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن !

.

.

.

به سلامتی همه اوونایی که

دلشون از یکی دیگه گرفته

ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن

میگن بخاطره غروب پاییزه . . .

.

.

.

بسلامتی با ارزش ترین پول دنیا “تومن”

چون هم تو هستی توش، هم من . . .

.

.

.

به سلامتی اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون

هم بکنن بازم معرفت ازشون چیکه میکنه . . .

.

.

.

سلامتی اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن !

آخرشم دق میدن مارو !

.

.

.

سلامتی همه کلاس اولی ها که تازه امسال یاد میگیرن سلامتی درسته نه صلامتی!

.

.

.

بسلامتیه اون پسری که خواست آدم بشه

ولی یه دختر اومد تو زندگیش و نذاشت

همیشه پای یک زن در میان است !

.

.

.

سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن

که شبیه باباهاشون بشن

نه مثل جوونای امروز ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن !

.

.

.

به سلامتی مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریف به احترامش بازی نمی کنن !.......به سلامتی کسیکه تو خیالمونه ولی بیخیالمونه...

.

.

.


به سلامتی دوست خوبی که

مثل خط سفید وسط جاده است,

تکه تکه میشه

ولی بازم پا به پات میاد

.

.

.

به سلامتی باغچه ای که خاکش منم گلش تویی و خارش هرچی نامرده

.

.

.


.به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه

میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،

اما بچه اش خجالت میکشه

به دوستاش بگه این پدرمه

.

.

.

سلامتی نوشابه که خانواده داره و خیلی ها ندارن !

.

.

.

به سلامتی سندباد که کل دنیا رو با شلوار کردی دور زد

.

.

.

و در آخر به سلامتیه دوست نازنینی که گفت:

قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم !

.

.

.

(به سلامتی تو)

 

 

 

یک تصویر بسیـــــــــــــــــــار جالب

30 ثانیه بر روی ستاره قرمز رنگ خیره شوید. سپس روی یک دیوار یا کاغذ سفید نگاه کرده و مرتب تند تند پلک بزنید. نتیجه جالب خواهد بود :6177:
 

 

 

 

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سرشماري در شهرهاي مختلف (طنز)

 

قزوين
- سلام
- به به سلاااام پسر گلم؛ بفرما تو
- خيلي ممنون - شما چند تا بچه دارین
- حالا چرا دم در، بفرما تو کسي خونه نيست
- نه مزاحم نميشم، فقط بگين چند تا بچه دارين
- چرا نميائ تو خودت بشماري، تعارف مکوني ها
- نه متشکرم در حين انجام وظيفه هستم
- 6 تا
- چندتا پسر چند تا دختر
- حالا ميومدي تو يه چایی ميخورديم
- خيلي ممنون
- همش پسره
- متشکرم - فعلا خداحافظ
- بند کفشت بازه مهندس
- باشه سر کوچه ميبندم


-------------------

رشت

- سلام
- سلام بابا جان
- ببخشید شما چندتا فرزند داريد؟
- از خودم رو بگم يا همه رو بگم ؟
- چه فرق ميکنه ؟
- فرق نميکنه فقط فاميلي شون فرق ميکنه
- باشه بگين
- دقيقا يادم نيست ... بايد از خانم بپرسم
- خوب به خانمتون بگين بياد
- نيستش ... رفته بيرون
- کي برميگرده ؟
- فردا صبح
- باشه - فعلا خدافظ

------------------------------------------------


اردبيل

- سلام
- نه منه ؟ (چه کار داري)
- سرشماري اوچون گلميشم (براي سر شماري اومدم)
- ها !
- سرشماري، آمارگر، چند تا سوال دارم
- خودش خونه نيست
- شما چندتا بچه دارين ؟
- سنه نه ؟ (به تو چه مربوطه)
- سرشماري ماموريم (مامور سرشمارم)
- كپك اوغلي ايت جهنمه بلي نن ور رام پخون چيخار (گم شو پدرسگ تا با بيل نکشتمت)
- چرا هول ميدي ؟ دارم ميرم خوب
- ......

------------------------------------------------

قم

- سلام حاج آقا
-سلام علیکم و رحمه الله و برکات برادر . خسته نباشید . خدا قوت ان شاالله . الله اکبر.
-ببخشید حاج آقا شما چند تا فرزند دارید؟
- بسم الله الرحمن رحيم ..... دو تا , يه دختر يه پسر
- شغل
- مداح . نوحه خون . فروش البسه روحانیون و طلبه ها . مدیریت خانه عفاف.
-تعداد همسر ؟
- 55 تا
- بله!؟!؟!؟!؟!؟!؟! ببخشید بچه هاتون زن زائيدن يا زناتون بچه زائیدن؟!
- 54 تا صيغه يک نفر هم نکاح.
- صحيح .
- وقت نمازه برادر امري با من نيست؟
- نه متشکرم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکات

---------------------------------------


اصفهان

- سلام
-سلام دادا
- شما چند تا فرزند داردي؟
- سي و سه تا
- چند تا دختر چند تا پسر ؟
- همش پسرس دادا
-تحصيلات؟
- دکتراي متالوژي گرايش ذوب آهن .
-شغل؟
- برج ساز .
- وسيله نقليه داريد؟
- بله .يه ژيان دارم
------------------------


زاهدان

- سلام
-شلام
- شما چند تا فرزند داريد؟
- شي و هفتا داشتم الان شه تاش مونده!
- جان!؟!؟!؟ منظورتون چيه!؟!؟؟!
- شي تاشون تو درگيري با نيروي انتظامي کشته شدن!
- متاسفم . حالا باقيمانده چندتا دختر و چند تا پسر؟
- شه تا دختر
- شغل ؟
- مامور نيروي انتظامي . شتاد مبارزه با مواد مخدر
-بسيار عالي!!!
----------------------


خوزستان - عرب

- سلام
- السلام عليک!
- شما چند تا فرزند دارید؟
-خمسه عشره واحد (15 عدد)
- چند تا دختر چند تا پسر!؟
- اربعین عشره ذکور(40 تا پسر) آمار دخترام هم به تو لامربوط !!!!
-متشکرم!!! خدانگهدار
- في امان الله
-----------------------


شيراز

- سلام
-سلام کاکو
- شما چند تا فرزند دارید؟
- سه تا کاکو
- تعداد دختر و پسر ؟
- سه تاش دختره کاکو
- شغلتون ؟
- لوازم آرايشي بهداشتي ميفروشم کاکو.
- در آمد متوسط ماهانه؟
- 15 ميليون تومن در ماه کاکو.
- ببخشد شما خلبان هستد يا کاسب!!!!!؟؟؟؟
- نه جون کاکو من کاسب لوازم آرايشي هستم
-------------------------------


جنوب تهران

- سلام
- کرتم
- شما چند تا فرزند دارید؟
- 4 تا دختر 6 پسر جمعا 12 تا .
- شغل
- فروش بيل و کلنگ يه باشگاه بدنسازي هم دارم !
- تحصيلات ؟
- سيکلم
- متشکرم
-زد زیاد
-------------------------


آبادان

- سلام
-سلام ولک
- شما چند تا فرزند دارد؟
- به تو چه کوکا!!!
-ا بابا ! آقا من مامور آمار هستم!
-خو کوکا منم مامورم !
-کارتتون لطفا
-خودت کارتت لطفا!!
- آقا اصلا شما بچه داری!؟!؟
- نه کوکا تموم کردم!
-آقا يه جواب درست حسابي بدين
-باشه ولک بپرس
چند تا بچه داری ؟
اونش ديگه به تو مربوط نست ولک
-خدانگهدار
نمي خواهی بپرسي چند تا عینک ریبن دارم؟
--------------------------------------


سمنان

سلام
سلام بفرمین
ا آماریره بیمیچوم (برای آمار اومدم)
خوش امیچه (خوش آمدی)
پیل میل هم مادن؟؟ (پول مولی هم میدن)
چه مذونوم شایدن هادن (نمیدونم شاید بدند)
هما پیا نارن منگم هادن (از ما نگیرن، لازم نیست بدهند)
شما دله کیه چندی نفری درن،چندی وچه دارین (در خونه شما چند نفر زندگی میکنن، چند تا بچه دارید)
هما وچه دسن، 4 دوتی داروم 6 پیری (بچه های ما ده تا هستن 4تا دختر 6تا پسر)
شما شغل چیچیه؟ (شغل شما چیه)
دله واژاری دکون داروم مسی مروشوم (توی بازار مغازه دارم ظروف مسی میفروشم)
شما سواد؟
هنه دیپلم ناچم (دیپلم نگرفتم)
شما دست درد نکره (دست شما درد نکنه)
بفرمین دنین کیه (بفرمائید خونه)
ممنون

--------------------------------------

نکته: این مطلب فقط جنبه ی طنز داشته و قصد توهین به هیچ یک از هموطنان عزیز نبوده است.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

عکس های زیبا و جدید از گوگوش


ادامه مطلب
نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

خاطرات یک پزشک از بیمارانش (طنــز)
 

 
   
 
پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان می‌کنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. اما گوشه ای از خاطرات یک پزشک عمومی با ذوق را در ادامه مطلب بخوانید که بسیار زیباست. 
 
یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟
گفت : "دلهره" دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :
مامان ! دل پیچه نه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟
مادرش گفت : چرا "چیسپ" خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه : مامان چیپس نه چیسپ ... ‌

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت : آقای دکتر ! گلوش چرک داره ؟

گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.
گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟
با یه صدای گرفته گفت : هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم : اسهال هم دارین ؟
گفت : حالتشو دارم اما نمیاد ‌

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم : قبلا هم سابقه داشتین ؟
گفت : مثلا چه سابقه ای ؟

بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین ؟
گفت : مثلا چه داروئی ؟

نسخه شو که نوشتم گفتم : دیگه هیچ ناراحتی نداشتین ؟
گفت : مثلا چه ناراحتی ؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به خانمه گفتم : اشتهاتون خوبه ؟
گفت : هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پیرمرده گفت : همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.
گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه ؟

گفت : نه آرنج دست چپم "خیلی" درد میکنه

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خانمه اومد و گفت : برام یه آزمایش بنویس.
گفتم : چه آزمایشی ؟

گفت : نمیدونم !
چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد. چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته ؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به خانمه گفتم : باید یه آزمایش بدین.
گفت : نمیدم !

گفتم : چرا ؟
گفت : میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت :
چند روزه گلوم هم درد میکنه.

گفتم : خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.
گفت : اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره ؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خانمه میگفت : توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه !

آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خانمه میگفت : فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.

گفتم : از کجا فهمیدین ؟
گفت : آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خانمه میگفت : بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.

گفتم: چه شیافی براش گذاشتین ؟
گفت : استامینوفن

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود.

گفتم : میتونین بمونین سرم بزنین ؟
گفت : نه.

گفتم : آمپول میزنین ؟
گفت : نه.

خانم جوونی که باهاش بود گفت : آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین

گفتم : چرا ؟
گفت : آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
گفتم : چند روزه که مریضه ؟

پدره گفت : دو روزه !!

مادرش گفت : نه سه روزه...

پدره با عصبانیت به مادرش گفت :
آخه جمعه که تعطیله !!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به خانمه گفتم : کجای سرتون درد میکنه ؟

دستشو گذاشت روی سرش و گفت :
همین جا درست توی لگن سرم...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم
گفت : آقای دکتر ! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین !

گفتم : چرا ؟
گفت : آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.

مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه و ازش میپرسه :
داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت ؟

روستائی محترم میگه : خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه ؟

خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه
نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

چرا یک زن خیانت می کند ؟!

 
 
متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری های فرهنگی شنیده می شود که در مواردی جزئی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم که این روابط بسیار آسیب زا و مخرب است. خیانت‌های زنانه عوامل مختلفی دارد که می‌توان به آنها اشاره کرد : 
 
 

1- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر

یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانی‌که بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود می‌آید و مشکلات شخصیتی باعث می‌شود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت‌ها می‌شود.
زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آنها برقرار باشد، احتمال خیانت در آنها بسیار کم است.

2- گذشته بی‌بند و بار زن 

یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بی‌بندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده‌ است و تربیت غلط گذشته باعث می‌شود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشته اند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستی‌های دوران مجردی خود را نمی‌توانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در همان چارچوب به روابط خود ادامه می‌دهند.

3- احساس تنهایی کردن

مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی می‌تواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانی‌که می‌خواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی می‌بینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمی‌تواند برای آنها وقت بگذارد گرایش پیدا می‌کنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.


4- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان


عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگی‌های طرفین می‌تواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطه‌ها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل می‌توانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریم‌های خانواده شکسته می‌شود و افراد پایبند چارچوب‌های اخلاقی نیستند.

5- دوران مجردی محدود

برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشته‌اند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را می‌بینند که زنان و مردان، رابطه آزادانه‌ای با هم دارند. این افراد چون می‌خواهند گذشته خود را جبران کنند، به خیانت رو می اورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر می‌توانند انگیزه خیانت را زیاد کند.

6- مشکلات اقتصادی

مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوب‌های اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار می‌کند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فراتر از چارچوب خانواده رو می آورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.

در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو می‌آورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت می‌کند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خود*فروشی می‌کند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.


7- تنوع طلبی
 

علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بارها و بارها ازدواج کرده است.

بهترین راهکار این است که باید علت این رابطه‌ها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روانشناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی دارد و یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.

برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانواده‌ها باید آموزش ببینند. آموزش‌هایی از طریق رسانه‌های گروهی، تلویزیون، رادیو و... باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر می‌تواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.
نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

واقعیت هایی خنده دار و تلخ

 


 

 

به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!
 
——————————————
هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!
 
——————————————
اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!!
 
——————————————
یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: “کارشناس مسائل یمن”، من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده!!
 
——————————————
 
قبلاً برق میرفت بابامون فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه!!
 
——————————————
خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!!
 
——————————————
فدراسیون فوتبال فقط تو ۶ ماه، نیم میلیارد تومن ازفحاشی فوتبالیستها درآمد داشته. یعنی به عبارتی قیمت فحش از قیمت طلا زده بالاتر!!
 
——————————————
 
واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه ۲۰۱۲ تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!
——————————————
میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!
 
——————————————
یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته‌های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!
 
——————————————
ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!!
 
——————————————
یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی!!
 
——————————————
جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن، بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن!!
 
——————————————
 
سریال ستایش زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره بجای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هووووراااا!!
 
——————————————
طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!
 
——————————————
تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسره‌های پارک آبی!!
 
——————————————
رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!·
 
——————————————
سالای پیش جایزه بانک ملت یه منزل مسکونی بود، امسال شده ۶۰ لیتر بنزین،سال دیگه میشه یه شونه تخم مرغ، سال بعدشم دوتا تافتون یه بربری هم وسطش!!
 
——————————————
غار علیصدر به قندیلاش معروفه، اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون! یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟!!
 
——————————————
میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!
 
——————————————
بابام نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی میبینه، میگم مگه میفهمی‌چی میگن؟ میگه قیافه‌هاشونو که میبینم میفهمم در مورد چی حرف میزنن!!
——————————————
خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانه تون چیکار کردین؟ مردهمیگه: قبض‌هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!!
 
——————————————
پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!
 
——————————————
· کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین!!
 
——————————————
میری آدامس اوربیت بخری، بقاله به جای بقیه پول، بهت آدامس شیک میده!!
 
——————————————
یه تی شرت خریدم کلی مارک نایک روشه بعد رو یقه‌ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!!
 
——————————————

رفیقم زنگ زده میگه ویسکی سراغ نداری؟ میگم برای چی میخوای؟ میگه بابام امشب از کربلا میاد کلی مهمون داریم!!

 

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

راز خوش عکس و بد عکس بودن افراد


ادامه مطلب
نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

 

وقتی در انتظار فرزند هستید

زنان باردار انواع و اقسام احساسات و تغییرات زندگی را تجربه می‌کنند. اما اکثر مردهایی که می‌خواهند برای بار اول پدر شوند هم احساسات و نگرانی‌های خود را دارند.

اگر احساس شوکه شدن، ترس و نگرانی می‌کنید یا حس می‌کنید که هنوز آماده نیستید، بدانید که تنها نیستید. این نیز مثل هر تغییر دیگری نیاز به کمی سازگاری دارد. و اگر این بارداری برنامه‌ریزی‌شده نبود—که تقریباً نیمی از بارداری‌ها اینطور هستند—این احساسات شدیدتر خواهد شد.

نباید بخاطر این احساسات احساس گناه یا نگرانی کنید؛ کاملاً طبیعی هستند. و می‌توانید برای احساس راحتی بیشتر با بارداری و فکر پدر شدن اقداماتی انجام دهید.

در زیر به بعضی نگرانی‌هایی اشاره می‌کنیم که ممکن است اذیتتان کند و راه‌هایی برایتان پیشنهاد می‌دهیم که آن‌ها را برایتان ساده‌تر کند:

 

 

آیا قدرت نگهداری بچه را خواهم داشت؟

هیچکس از بدو تولد نگهداری از بچه را یاد نمی‌گیرد، همسر باردارتان هم همینطور—کلاس‌های آموزش نگهداری از کودک برای همین برپا می‌شود. می‌توانید در کنار همسرتان در این کلاس‌ها شرکت کنید.

در این کلاس‌ها به شما آموزش داده می‌شود چطور پوشک بچه را عوض کنید، بچه را در آغوش بگیرید، به او غذا دهید یا کمک کنید که آروغ بزند، بچه را بخوابانید، صندلی ماشین برای او نصب کنید و خانه را برای بچه ایمن کنید. همچنین به شما آموزش می‌دهند که برای رفتن به بیمارستان چطور اتومبیلتان را پارک کنید، چطور وضع ‌حمل را پشت سر بگذارید و وقتی از بیمارستان به خانه می‌آیید چطور از همسر و فرزندتان نگهداری کنید.

درکنار این درس‌ها، با کسانی آشنا می‌شوید که تجربیات مشابه شما دارند و با همان احساسات دست و پنجه نرم می‌کنند و این می‌تواند کمک خوبی برایتان باشد. پرستاران و متخصصینی که این کلاس‌ها را اداره می‌کنند، پدرهای زیادی را در انواع و اقسام حالات و احساسات دیده‌اند، بخاطر همین لازم نیست برای کمک خواستن از آنها احساس خجالت کنید.

 

 

آیا پدر خوبی خواهم شد؟

یادتان باشد که قرار نیست همه جنبه‌های پدر بودن را یکباره نشان دهید. چند سال اول، بیشتر به مهارت‌هایی نیاز است که در کلاس‌های قبل از زایمان آموزش داده می‌شود و با تمرین در آن استاد می‌شوید.

درست مثل نقش‌های مختلف دیگری می‌ماند که در زندگی می‌گیرید. اگر ازدواج کرده باشید، مطمئناً یکدفعه‌ای نفهمیدید که چطور می‌توانید شوهر خوبی باشید. به مرور زمان و در طول زندگی آن را یاد گرفتید.

قبل از اینکه بخواهید قوانین و مقررات خانه را بگذارید، رانندگی کردن را به فرزندتان یاد بدهید و به او نصیحت‌هایی برای روابط و کارش ارائه کنید، وقت زیادی دارید. وقتی این فرصت‌ها برای آموزش فرزندتان پیش می‌رسند، مثل یک پیشرفت طبیعی می‌مانند. اگر نیاز به راهنمایی داشتید، می‌توانید در کلاس‌های آموزشی برخورد با فرزندتان شرکت کنید.

می‌توانید با پدرهای دیگر هم وقت بگذرانید و درمورد مشکلاتی که برای تربیت فرزندانتان برایتان پیش آمده، حرف بزنید. اگر فکر می‌کنید با پدر خودتان مشکلاتی دارید که باید حل شود، سعی کنید قبل از اینکه فرزندتان به دنیا بیاید با یک نفر—مثل مشاور روانشناس یا یکی از اعضای خانواده—حرف بزنید تا آن مشکلات در روابط بین شما و فرزندتان اخلال ایجاد نکنند.

 

 

چطور می‌توانم از پس مخارج آن برآیم؟

جای شک نیست که غذا، پوشاک و آموزش یک انسان دیگر هزینه مالی زیادی برای شما در بر دارد. اما می‌توانید استرستان درمورد هزینه‌ها را کمتر کنید.

درست بعد از تولد بچه باید هزینه‌ها را ارزیابی کنید. می‌توانید از کارفرمای خود یا همسرتان هم در این رابطه سوال کنید زیرا بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها برای پدر شدن و مادر شدن پاداش می‌دهند.

برای مدیریت مسائل مالیتان می‌توانید با یک مشاور مالی مشورت کنید. همچنین می‌توانید با والدین دیگر که به تازگی صاحب بچه شده‌اند صحبت کنید تا ببینید آنها چطور از پس هزینه‌های غیرقابل‌پیش‌بینی بچه‌دار شدن برآمدند.

می‌توانید یک حساب بانکی مخصوص باز کنید تا برای هزینه‌های جدیدتان در آن پس‌انداز کنید. می‌توانید هر هفته یک مقدار پول برای خرید وسایلی مثل شیرخشک یا پوشک بچه در آن نگه دارید.

به خاطر داشته باشید که نیاز نیست بعضی از هزینه‌ها را پرداخت کنید. مثلاً اگر همسرتان تصمیم بگیرد که خودش به بچه شیر بدهد، می‌توانید هزینه تغذیه نوزاد را پس‌انداز کنید. همچنین، خانواده‌های زیادی لباس‌های بچه یا بارداری را اشتراکی  استفاده می‌کنند زیرا زنان باردار و نوزادان یک سایز خاص لباس می‌پوشند که فقط متعلق به یک دوره خاص است و بعد از آن بی‌مصرف خواهد بود.

 

 

آیا این پایان استقلال من است؟

پدر شدن به معنی پایان لذت‌ها نیست. درست است، ممکن است طی چند ماه اول تولد نوزاد به اندازه قبل نتوانید بخوابید یا وقت برای خودتان نداشته باشید اما به محض اینکه بعد از گذشت چند مدت کودک بتواند مدت بیشتر و طولانی‌تری بخوابد، همسرتان وقت بیشتری خواهد داشت تا بتوانید در کنار هم یا به تنهایی خوش بگذرانید.

خیلی مهم است که با هم همکاری داشته باشید و مشکلات را با هم مطرح کنید، مسئولیت‌ها را تقسیم کنید تا هرکدامتان بتوانید به نیازهایتان هم رسیدگی کنید. همچنین خوب است که با والدین دیگری هم آشنا شوید تا از رویکرد آنها به مدیریت زمان استفاده کنید.

در سال‌های ابتدایی، می‌توانید فرزندتان را وارد خیلی از فعالیت‌ها بکنید. مثلاً وقتی مسابقه فوتبال تماشا می‌کنید یا کتاب و روزنامه می‌خوانید، نوزادتان می‌تواند در صندلی مخصوص خود بنشیند.

ممکن است از اینکه قرار است اوقات فراغتتان را از دست بدهید، احساس ترس کنید اما مادرها و پدرها خیلی زود متوجه می‌شوند که وقتی فرزندشان به دنیا می‌آید، می‌توانند از زمانی که با فرزندشان می‌گذرانند لذت ببرند.

 

 

تولد بچه چه تاثیری بر روابط من و همسرم و زندگی جنسی ما خواهد داشت؟

زنان باردار تغییرات جسمی، هورمونی و احساسی شگرفی را تجربه می‌کنند درحالیکه پدرها هم با همان تغییرات در زندگی دست و پنجه نرم خواهند کرد. با پیش رفتن بارداری، ممکن است هر دو طرف از نظر احساسی تاثیر ببینند.

کنار آمدن با دمدمی مزاجی این دوران بسیار سخت است، حال دلیل آن هر چه که باشد، اما صبر و درک شما بسیار سودمند خواهد بود. سعی کنید به همسرتان کمک کنید استرس‌های خود درمورد بارداری و مادر شدن را از بین ببرد.

اگر احساس خوبی به رابطه‌تان ندارید، سعی کنید مشکلات را خیلی زود حل کنید. زوج‌های بسیاری به اشتباه تصور می‌کنند که آمدن بچه آنها را به هم نزدیک می‌کند. اما بچه قادر به درست کردن یک رابطه مشکل‌دار نیست—این وظیفه شما و همسرتان است. و هرچه زودتر راهی برای حل مشکلات پیدا کنید، خیلی زودتر احساس راحتی بیشتری برای تبدیل شدن به یک پدر یا مادر پیدا می‌کنید.

اگر بارداری همسرتان کم‌خطر باشد می‌توانید از رابطه‌جنسی با هم نیز لذت ببرید. درمورد این موضوع با پزشک همسرتان مشورت کنید. نباید احساس خجالت کنید، آنها به شنیدن چنین سوالاتی عادت دارند. در این مورد نیز مثل سایر جنبه‌های بارداری، خیلی مهم است که شما و همسرتان آزادانه با هم گفتگو کنید تا به نتیجه معقول برسید.

البته فقط به این دلیل که داشتن رابطه‌جنسی در طول بارداری ایمن است به این معنی نیست که شما و همسرتان بخواهید آن را داشته باشید. زوج‌های بسیاری متوجه می‌شوند که لذت جنسی آنها—و سطح راحتیشان—طی مراحل مختلف بارداری دستخوش نوسان می‌شود. باز هم رمز موفقیت این است که راحت درمورد مسائل مختلف با هم صحبت کنید.

 

 

چطور باید با بارداری همسرم کنار بیایم؟

ممکن است پزشکتان به شما درمورد مشکلاتی که ممکن است پیش آید، هشدار دهد، مخصوصاً اگر سن شما و همسرتان بالا باشد. و این احتمال نیز هست که آزمایشاتی برای هر دوی شما انجام شود تا نوزاد برای نقص‌های مادرزادی و سایر مشکلات جسمی تحت بررسی قرار گیرد.

شنیدن همه اینها ممکن است وحشت‌آور باشد. اما برای کمک به سلامت همسرتان—و نوزاد در راه—کارهای زیادی می‌توانید انجام دهید.

اگر خانواده‌های دیگری را می‌شناسید که به تازگی صاحب فرزند شده‌اند، بد نیست که با آنها وقت بگذرانید.

حتماً همراه همسرتان برای ویزیت‌های منظم دکتر بروید زیرا می‌توانید در این جلسات سوالات خود را از دکتر پرسیده و اطلاعات خوبی جمع‌آوری کنید. ضمناً به صدای قلب فرزندتان هم می‌توانید گوش دهید و تصویر او را از طریق سونوگرافی مشاهده کنید.

با ایجاد اصلاحات و تغییرات لازم خانه را برای آمدن فرزند تازه آماده کنید.

یادتان باشد که اضطراب بارداری و پدرشدن درست مثل اضطرابی است که درمورد هر چیز دیگری ممکن است پیدا کنید. سعی کنید از تکنیک‌هایی برای تخلیه استرس استفاده کنید، مثل ورزش کردن، فیلم دیدن، کتاب خواندن و گوش دادن به موسیقی.

 

حرف زدن درمورد آن

گفتگو و برقراری ارتباط برای زوج‌هایی که در انتظار تولد فرزند هستند می‌تواند دشوار باشد. حتی قبل از بارداری، مادرها می‌دانند که قرار است باردار شوند و زندگیشان شدیداً تغییر کند. ازاینرو ممکن است همسرتان دوست داشته باشد که درمورد بارداری صحبت کند درحالیکه شما هنوز مشغول وفق دادن خودتان با آن هستید.

اگر برای حرف زدن با او آمادگی ندارید، انتخاب‌های دیگری پیش رویتان است. می‌توانید با دوستان، آشنایان و پدرهای دیگر در این مورد حرف بزنید، کسانی که بتوانند اطمینان لازم را به شما بدهند و توصیه‌های مفیدی برایتان ارائه دهند.

یادتان باشد که میلیاردها مرد در سراسر جهان قبل از اینکه شما پدر شدن را تجربه کنید آن را تجربه کرده‌اند و با آن کنار آمده‌اند. مطمئناً قرار نیست که از همان ابتدا بدانید که چطور باید پدر خوبی باشید. فقط باید برای تولد فرزندتان همه تلاشتان را بکنید و برای کسب اطلاعات بیشتر از منابع و مراجع موجود نهایت استفاده را ببرید.

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

وقتی که ...


وقتی که قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود،
وقتی نمیتوانیم‌
اشک هایمان ‌را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و
بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ میشكند ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی احساس‌ میكنیم
بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است
و رنج‌ها بیشتر از
صبرمان ...


وقتی امیدها ته‌ میكشد
و
انتظارها به‌ سر نمیرسد ...


وقتی طاقتمان تمام‌ میشود
و تحمل مان‌ هیچ ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌
تو احتیاج‌ داریم
و مطمئنیم‌ كه‌
تو
فقط‌ تویی كه‌ كمكمان‌ میكنی ...


آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا میكنیم
و
تو را میخوانیم ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌
تو را آه‌ میكشیم
تو را
گریه ‌میكنیم ...
و تو را
نفس میكشیم ...


وقتی تو جواب ‌میدهی،
دانه ‌دانه‌
اشکهایمان ‌را پاك‌ میكنی ...
و یكی یكی غصه‌ها را از
دلمان ‌برمیداری ...

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را
باز میكنی
و
دل شكسته‌مان‌ را بند میزنی ...


سنگینی ها را برمیداری
و جایش‌
سبکی میگذاری و راحتی ...


بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لب‌هایمان،
لبخند ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


خواب‌هایمان‌ را تعبیر میكنی،
و دعاهایمان‌ را
مستجاب ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آرزوهایمان‌ را
برآورده می کنی ؛

قهرها را
آشتی میدهی

و سخت‌ها را
آسان

تلخ‌ها را
شیرین میكنی

و دردها را
درمان

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ناامیدی ها، همه
امید میشوند

و سیاهی‌ها
سفید سفید ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

درسهایی ارزشمند از زندگی !


ادامه مطلب
نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

زن، چراغ خانه است

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


می گویند زن، چراغ خانه است.
اما
لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار "چلچراغ" شده اند
و بعضی ها هم تمایل به "صرفه جویی در مصرف برق" دارند!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:

دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)

معشوق:
لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)

همسر موقت:
لامپ کم مصرف!

همسر دائم:
همان چراغ خانه

همسر مطلقه:
لامپ سوخته!

همسر ایده آل:
چراغ جادو! (هردو افسانه اند!)

و اما شعر مرتبط:
با غول چراغ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
خواهشا" در مصرف برق صرفه جویی بکنید

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

فردین از درخشش تا سکوت ...

 


محمدعلی فردین ۱۵ بهمن‌ماه ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. پدرش که یکی از مدیران ادارۀ تسلیحات (قورخانه) بود، در تئاتر هم در کنار مرحوم تقی ظهوری کارهای مولیر را اجرا می‌کرد. بدین‌ سان فردین از همان کودکی با تئاتر آشنا و به آن علاقه‌مند شد.
     
    او دوران ابتدایی را در دبستان ترقی در خیابان شهباز گذراند. در این دوران بیشتر وقت خود را صرف ورزش می‌کرد. ابتدا با فوتبال از باشگاه شمارۀ سه شروع کرد. بعد از مدتی به شنا و ژیمناستیک روی آورد و این رشته را تا قهرمانی ادامه داد، اما سرانجام آن را هم کنار گذاشت و به کشتی روی آورد. او کشتی را هم از همان باشگاه شمارۀ سه شروع کرد و پس از مدتی به باشگاه نیرو و راستی رفت و زیر نظر کیومرث ابوالملوکی به فراگیری فنون کشتی پرداخت.
     
    ابوالملوکی در مورد فردین می‌گوید: "بسیار باهوش بود. فنون کشتی را به‌راحتی یاد می‌گرفت و راحت‌تر از آن اجرا می‌کرد. بیش از آن که از زور بازو و قدرت خود استفاده کند، از هوش و ذکاوت خود بهره می‌برد".

پس از باشگاه نیرو و راستی، فردین به باشگاه تهران رفت. در این‌جا بود که با تختی آشنا شد. بسیاری معتقدند که تختی و فردین از دوستان دوران دبستان بوده‌اند، اما دست‌نوشته‌های فردین بیانگر آن است که او در باشگاه کشتی با تختی آشنا شد.
     
    فردین در این باشگاه زیر نظر حبیب‌الله بلور به صورت حرفه‌ای کشتی را دنبال کرد و به تیم ملی راه یافت. او از معدود کشتی‌گیرانی بود که در همان سال اول حضور در تیم ملی، موفق  به کسب مدال نقرۀ مسابقات جهانی توکیو (۱۹۵۴) شد. اما به دلیل آسیب‌دیدگی و پاره‌ای نامهربانی‌ها مجبور شد با دنیای کشتی خداحافظی کند.
     
 


ورود فردین به عرصۀ سینما اتفاقی بود. در زمستان ۱۳۳۷ زمانی که ۲۸ سال داشت، با دکتر اسماعیل کوشان آشنا شد. دکتر کوشان به او پیشنهاد کرد در فیلم "چشمۀ آب حیات" که سیامک یاسمی آن را کارگردانی می‌کرد، به عنوان هنرپیشۀ نقش اول در مقابل ایرن بازی کند. ایرن می‌گوید: "یک پلان را بارها و بارها تکرار کردم، چون فردین به دلیل کم‌رویی و خجالت نمی‌توانست آن را بازی کند." از همان آغاز چنگیز جلیل‌وند به جای او حرف می‌زد و آوازش را ایرج می‌خواند.
     
    دومین فیلمش را، "فردا روشن است"، به همراه دلکش در سال ۱۳۳۹ بازی کرد. از آن پس دیگر به صورت حرفه‌ای به سینما روی آورد تا سال ۱۳۴۴ که فیلم "گنج قارون" به کارگردانی سیامک یاسمی را بازی کرد. تا این زمان دستمزد چندانی به بازیگران داده نمی‌شد. در یکی از دست‌نوشته‌های فردین آمده‌است که "به همراه آرمان و ناصر ملک‌مطیعی قرار گذاشتیم دستمزد زیر ۲۰ هزار تومان نگیریم"، اما در فیلم گنج قارون فردین حدود ۴۰ هزار تومان به اضافۀ پنج درصد از فروش را که حدود ۶۰۰ هزار تومان می‌شد، دریافت کرد. پس از آن دیگر ثروتمند و ستارۀ درخشان فیلم فارسی بود. کمتر ایرانی را می‌توان یافت که این فیلم را ندیده باشد. بسیاری معتقدند اگر جمعیت آن زمان را در نظر بگیریم، رکورد فروش این فیلم هنوز شکسته نشده‌است.
     
    فردین اولین فیلم وسترن تاریخ ایران را هم بازی کرده‌است، آن هم در ایتالیا. این فیلم که عنوانش "مرا بکش" بود، در ایتالیا با نام "و حالا روحت را به خدا بسپار" به نمایش درآمد. او همچنین در لبنان فیلم "بر فراز پترا" و در هند فیلم "همای سعادت" را بازی کرد.
     
    او علاوه بر بازیگری در زمینۀ کارگردانی، تهیه‌کنندگی و حتا گریم نیز فعال بود. استودیوی سینمایی فردین‌فیلم را بنیاد گذاشت و ویلیام وایلر، کارگردان آمریکایی را به ایران دعوت کرد.
     
 


او علاوه بر بازیگری در زمینۀ کارگردانی، تهیه‌کنندگی و حتا گریم نیز فعال بود. استودیوی سینمایی فردین‌فیلم را بنیاد گذاشت و ویلیام وایلر، کارگردان آمریکایی را به ایران دعوت کرد.
     
    فردین در سال ۱۳۴۷ فیلم "سلطان قلب‌ها "را ساخت. وقتی که این فیلم در مرحلۀ مونتاژ بود، مدتی را در انگلستان و به دور از سینمای ایران سپری کرد. در سال ۱۳۵۵ در فیلم "غزل" به کارگردانی مسعود کیمیایی بازی کرد و در سال ۱۳۵۶ "بر فراز آسمان" را ساخت.
     
    بعد از انقلاب نیز به همراه سعید راد و ناصر ملک‌مطیعی در فیلم "برزخی‌ها " به کارگردانی ایرج قادری بازی کرد که سال ۱۳۶۱ روی پرده رفت. این فیلم آخرین حضور فردین در عرصۀ سینمای ایران بود و پس از آن او دیگر اجازۀ کار نداشت و از این بابت اندوهگین بود. در مراسم سالگرد علی تابش گفته بود: "همه مردم هر روز زندگی می‌کنند تا یک روز بمیرند. ما هر روز می‌میریم تا یک روز زندگی کنیم".
     
    در این‌جا باید عنوان شود که فردین به همراه مرحوم ظهوری و سه تن دیگر سرپرستی ۴۰ کودک را به عهده گرفته بود و گروه آنها تمامی هزینۀ آنها را پرداخت و ماهی یک بار به آنها سرکشی می‌کردند.
     
    فردین در یادداشت‌های خود خطاب به کسی که در جایی نوشته بود "فردین عددی نیست"، نوشته‌است: "امروزه تعدادی از همین بچه‌های دوست‌داشتنی و گل‌های شکفته با عنوان دکترا مشغول مداوای خانواده‌های ما هستند که بی‌شک خانوادۀ شما هم برای بازیابی سلامت به آنها مراجعه کرده‌اند و من هم با برخوردی اتفاقی در دانشگاه سان‌فرانسیسکو در ساختمان دندان‌پزشکی عظمت دستگاه الهی را بیشتر از آن چه در باره‌اش می‌دانستم، ستودم. آخر برای معالجۀ دندان‌هایم حدود پنج هزار دلار احتیاج بود که نداشتم و این گل بی‌خار که امروز شکفته با پنجه‌های طلایی خود دندان‌های مرا معالجه کرد، بدون دریافت حتا یک دلار. خدایا بنازم عظمت و بزرگی تو را. حالا شما به دنبال کدام عدد هستید؟" و در نهایت فردین پس از سکوتی طولانی در ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ از دنیا رفت.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تا به حال اصطلاح شهر هرت رو زیاد شنیدید اما از خودتون پرسیدید

واقعا شهر هرت کجاست؟ 

- شهر هرت جايي است که رنگهاي رنگين کمان مکروهند و رنگ سياه مستحب. 

- شهر هرت جايي است که اول ازدواج مي کنند بعد همديگر  رو مي شناسن. 

- شهر هرت جايي است که بهشتش زير پاي مادراني است که حقي از زندگي و فرزند و همسر ندارند.. 

- شهر هرت جايي است که درختها علل اصلي ترافيک اند و بريده مي شوند تا ماشينها راحت تر برانند. 

- شهر هرت جايي است که کودکان زاده مي شوند تا عقده هاي پدرها و مادرهاشان را درمان کنند. 

- شهر هرت جايي است که شوهر ها انگشتر الماس براي زنانشان مي خرند اما حوصله 5 دقيقه قدم زدن را با همسران ندارند. 

- شهر هرت جايي است که با ميلياردها پول بعد از ماهها فقط مي توان براي مردم مصيبت ديده، چند چادر برپا کرد. 

- شهر هرت جايي است که خنده نشان از جلف بودن را دارد.

 

- شهر هرت جايي است که مردم سوار تاکسي مي شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسيشونو در بيارن.

 

- شهر هرت جاييه که نصف مردمش زير خط فقرن اما سريال هاي تلويزيوني رو توي کاخها مي سازن.

 

- شهر هرت جايي است که گريه محترم و خنده محکومه.

 

- شهر هرت جايي است که وطن هرگز مفهومي نداره و باعث ننگه پس ميرويم  ترکيه و دوبي و اروپا و آمريکا و ........ را آباد ميکنيم..

 

- شهر هرت جايي است که هرگز آنچه را بلدي نبايد به ديگري بياموزي.

 

- شهر هرت جايي است که وقتي مي ري مدرسه کيفتو مي گردن مبادا آينه داشته باشي. 

- شهر هرت جايي است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است. 

- شهر هرت جايي است که توي فرودگاه برادر و پدرتو مي توني ببوسي اما همسرتو نه ....

 

- شهر هرت جايي است که وقتي از دختر مي پرسن مي خواي با اين آقا زندگي کني مي گه: نمي دونم هر چي بابام بگه.

 

- شهر هرت جايي است که وقتي مي خواي ازدواج کني 500 نفر رو دعوت مي کني و شام ميدي تا برن و از بدي و زشتي و نفهمي و بي کلاسي تو کلي حرف بزنن..

 

- شهر هرت جايي است كه مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده...

 

- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.

 

- شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند.

 

- شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند.

شهر هرت جايي است كه ........... 

خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 21 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

بیوگرافی گوگوش 
 
 بیوگرافی گوگوش
 
 

فائقه آتشین ملقب به گوگوش در ۱۸ بهمن ۱۳۲۹ در خیابان سرچشمه تهران از پدر و مادر آذربایجانی که از مهاجران آذربایجان شوروی سابق بودند متولد شد.
در سن دو سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند . گوگوش یک برادر تنی کوچکتر داشت که در سن ۲۴ سالگی براثر رماتیسم قلبی درگذشت و سه برادر ناتنی ازپدرش و یک برادر و یک خواهر ناتنی از مادرش که بعد از جدایی با یک مر دکلیمی ازدواج کرده بود دارد. درهمسایگی آنها یک خانواده ارمنی زندگی می کردند که او را ازکودکی با نام گوگوش صدا می زدند ، با اینکه گوگوش اسم مردانه ارمنی است اما این اسم برای همیشه ماندگار شد و بعدها که اوکار هنری را شروع کرد همین اسم را روی خودش گذاشت.
 
 
بیوگرافی گوگوش
 
پدر او صابرآتشین درکار نمایش بود و در آن سالها در سقاخانه ها برنامه اجرا می کرد در سالهای کودکی ، گوگوش همراه پدرش به محل کار او می رفت وتا سه سالگی همکار پدرش در عملیات آکروباتیک روی صحنه بود . در سه سالگی شیرین زبانی و استعداد زیادی از خودش نشان داد که چگونه می تواند کارآوازه خوانان و رقصندگان حرفه ای را تقلید کند وکم کم در برنامه های پدرش نقش اصلی را پیدا کرد و دو برابر پدرش دستمزد می گرفت. گوگوش در سن ۸ سالگی کارخوانندگی را در برنامه های « صبح جمعه رادیو ایران » شروع کرد پس از آن در سنین نوجوانی شروع به اجرای برنامه درکاباره های بزرگ تهران کرد. اولین کاری که به طور مستقل اجرا کرد ترانه« قصه وفا» ساخته« پرویزمقصدی » بود. دراوخر دهه پنجاه همراه باگسترش استفاده از تلویزیون و برنامه های موسیقی و رقص ، فضای جدیدی برای هنرنمایی های گوگوش بوجودآمد و او از این طریق توانست به مشهورترین خواننده آن دوران تبدیل شود. دامنه شهرت گوگوش و محبوبیت او خیلی سریع از مرزهای ایران گذشت و درکشورهای پارسی زبان دیگر مثل افغانستان و تاجیکستان محبوبیت زیادی پیدا کرد. برای خیلی از مردم و علاقمندان در این کشورها گوگوش یکی از برجسته ترین سمبل های هنرایرانی و هنرمندی بودکه راه را برای شناسایی دیگران بازکرد. در دوران پربار اما کوتاه فعالیت های حرفه ای گوگوش درعرصه موسیقی پاپ در ایران او با ترانه سرایان و آهنگسازان متعددی همکاری کرد که اکثرآنها شاید بهترین آثارخود را به زبان گوگوش و با کمک خلاقیت و توانایی های ویژه او توانستند به آهنگ های به یادماندنی تبدیل کنند.« واروژان ، پرویزمقصدی ، جهانبخش پازوکی ، حسن شمائی زاده ، شهریارقنبری و ایرج جنتی عطائی » هریک دوره ای کوتاه یا بلند اما بسیار موفق از همکاری با گوگوش را تجربه کرده اند.
گوگوش بعد از انقلاب ازصحنه هنر دور شد و با وجود همه فشارها و شایعات ازایران خارج نشد و حتی یکبار نیزکه برای دیدن فرزندش کامبیزقربانی از ایران خارج شد ولی مجددا به ایران بازگشت تا اینکه در سال ۱۳۷۹ بعد از۲۲ سال سکوت ، اولین کنسرت خود را در ترنتوای کانادا به روی صحنه برد و با آلبوم« زرتشت » شعری از« نصرت فرزانه » و آهنگی از خود گوگوش وگیتار« بابک امینی» به عالم هنر بازگشت.
 
بیوگرافی گوگوش
 
بیوگرافی گوگوش

نویسنده: علی ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀


 

دانلود جدیدترین آهنگ ها و موزیک ویدئوها و آلبوم ها در 

------------------------------ ------------

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای محمدرضا مشیری به نام حیف من واسه تو
 


 

محمدرضا مشیری به نام حیف من واسه تو

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Naser Sadr - Doroogh

آهنگ جدید و  فوق العاده زیبای ناصر صدر به نام دروغ

 ناصر صدر به نام دروغ

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Ruhan - Ghasre Royaei

آهنگ جدید و بسیار زیبای روهان به نام قصر رویایی | Exclusive |

 روهان به نام قصر رویایی

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Ehsan Tehranchi - Tale

آهنگ جدید و  بسيار زیبای احسان تهرانچي به نام تله

احسان تهرانچي به نام تله

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Fariman - Shes Gone

آهنگ جدید و  بسيار زیبای Fariman با نام She's Gone

Fariman با نام She's Gone

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

دو آهنگ جدید و فوق العاده زیبا با صداي علی عبدالمالکی  به نام هاي آه منه و دورت بگردم

Dj Vacker به نام I Like

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Barad - Eshghe Akhar

آهنگ جدید و بسيار زیبای باراد به نام عشق آخر | Exclusive |


باراد به نام عشق آخر

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مازیار فلاحی به نام بوسـه های تیغ
 

 مازیار فلاحی به نام بوسـه های تیغ

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای امین فیاض به نام دوست دارم

 امین فیاض به نام دوست دارم

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

آهنگ جدید و فوق العاده زیبای Dj Vacker به نام I Like

 Dj Vacker به نام I Like

------------------------------ ------------------------------ ---------------------------

Googoosh Music Academy - Part 3 | HQ

پارت سوم آهنگهاي اجرا شده در آکادمی موسیقی گوگوش اين بار با كيفيت بالا‌

( اين آهنگها با كيفيت پايين پخش شده بود كه حالا با كيفيت بالا ميتوانيد دانلود نماييد )

( پخش اين كيفيت به طور كاملا اختصاصي از 98موزيك مي باشد )
 


پارت سوم آهنگهاي اجرا شده در آکادمی موسیقی گوگوش اين بار با كيفيت بالا‌

نویسنده: علی ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

پـَـــ نَ پـَـــ

 

*********

رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.

یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟

پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم !

.

.

.

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!

پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن !

.

.

.

به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه.

میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره !

.

.

.

رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین،

میگه بال مرغ؟

پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم !

.

.

.

اس ام اس جدید پـ نه پـ

پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟

میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم.

میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !

.

.

.

مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟

گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم !

.

.

.

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم ازراه اومده میگه خوابه؟

میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!

.

.

.

سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟

عروس: پـَـ نـَـ پـَـ  متهمی !

.

.

.

به معلممون میگم آقا اجازه هست بریم دستشویی ؟!!! میگه واجبه ؟!

پ ن پس مستحبه !!

.

.

.

همسایمون عروسی داشتن

دوستم خونمون بود هی سروصداشون میومد.دوستم گفت عروسیه؟

 پـَـ نـَـ پـَـ همسایمون سرخ پوسته مراسم خاص خودشونه !

.

.

.

رفیقم اومده خونمون! وضو گرفته میخواد نماز بخونه!می پرسه قبله کدوم طرفه؟!

میگم:میخوای نماز بخونی؟! میگه: پـَـ نـَـ پـَـ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم!

.

.

.

رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟

گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!

.

.

.

رفتم رستوران یارو میگه غذا میل دارید قربان؟

پ نه پ اومدم ببینم اینجا حقوق خوبه؟از کارت راضی هستی یا نه !

.

.

.

داشتم میرفتم باشگاه وسط راه یادم اومد یه چیزی رو یادم رفته،

برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو بازکرده با تعجب میپرسه

قاسم تویی؟!!!نرفتی باشگاه؟

میگم:پَــــ نَ پَــــ قاسم رسید من دیلیوریشم�

.

.

.

به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟؟؟

میگه از شوهرش؟؟؟؟؟ پـَــ نَ پـَـــ چسبیده بود

کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد� !

.

.

.

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیروایسادیم.

دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَپَــــ� گربه اس باباش

مرده ریش گذاشته!

.

.

.

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده

میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم

از مامان بچه شاباش بگیرم!!

.

.

.

بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیااومده با کلی ذوق به بابام

نشونش می دم.میگه بچته؟؟؟!! میگم پَــــ نَ پَــــ اینو الان

از اینترنت دانلود کردم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد!!!

.

.

.

آهنگ اندی تو ماشین گذاشتم دوستم میگه اندیه ؟

پَـــ نَ پَـــ داریوشه,داره خودشو لوس میکنه بخندیم !

.

.

.

تصادف شده زنگ زدم اورژانس میگه کسی صدمه دیده

پ نه پ زنگ زدم بگم همه سالمن نگران نشو !

.

.

.

تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده ۴ لیتری تکون میدیم !

طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟

میگیم:پـَـَـــ نه میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !

.

.

.

استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟

من دستمو بردم بالا

استاد: میخوای جواب بدی؟

من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد !

.

.

.

عاقد سر سفره عقد : عروس خانم وکیلم؟

پَ نه پَ دکتری ! دعوت کردیم سطح مجلس بره بالا !

.

.

.

ساعته از بیرون صدای قار قار میاد�داداشم میگه صدای کلاغه ؟

میگم پــَ نَ پـــَ قناریه متال میخونه!

.

.

.

به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو � میگه روشنش کنم ؟

پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو � من هُل میدم روشن شه

.

.

.

رفتیم کوه � دارم چوب جمع میکنم �

میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟

پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت !

.

.

.

شنگول سگشو میبره دامپزشکی منشی میگه سگت مریضه ؟

شنگول:پ ن پ خودم هاری گرفتم سگم گف من اینجا اشنا دارم بیا بریم دکتر ببینتت !

.

.

.

پشت در اتاق عمل وایستادم منتظر دکترم که برم برای زایمان

پرستاره اومده نگام میکنه میگه زاءو شمایی؟�

میگم پـَـ نـَـ پـَـ خواهرمه.. ترسیده منو فرستاده جاش!

.

.

.

تو اتوبوس از رو صندلی پا شدم جامو بدم یه پیرمرده میگه پا شدی من بشینم؟

پـَـ نـَـ پـَـ پا شدم با میله های اتوبوس استریپ تیز برقصم شما مسافرا تا مقصد حال کنین.

.

.

.

ساعت ۸ صبح کلاس داریم .منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه .

 استاد میگه چیه خوابت میاد؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بخورمت

.

.

.

تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم

ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته

.

.

.

دوازده شب رسیدم دم خونه کلید نداشتم به داداشم زنگ زدم

میگم یواش درو باز کن بقیه بیدار نشن .میگه در خونه رو؟

پَـــ نَ پَـــ در یخچالو!!! سر شب گرمم بود رفتم پشت تخم مرغها !

.

.

.

دارن گوسفندرو قربونی میکنن � یه آفتابه آوردن که بش آب بدن

اومده میگه میخوان با آفتابه بش آب بدن؟!

پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشویی استرسش از بین بره !

.

.

.

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟

پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی�!

.

.

.

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید

دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه فردا میاره !

.

.

.

شیشه رفته تو دستم , دارم از درد جیغ و داد می کنم

به رفیقم میگم در بیار, میگه شیشه رو؟

میگم پَــــ نَ پَــــ , ادای من و در بیار شاد شیم !

.

.

.

تصادف کردم، زنگ زدم ۱۱۰ � پلیسه اومده میگه تصادف کردی؟!

گفتم پـــ نَ پَـــــ اینا همش نقشه بود بیای ببینمت !

.

.

.

یارو با ۱۶۰ تا سرعت زده به یه عابر پیاده ، عابره پرت شده ۲۰ متر اونطرفتر افتاده زمین

هیچ تکونیم نمیخوره.دوستم میگه یعنی مرده؟

میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ داره تمارض میکنه پنالتی بگیره !

.

.

.

بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم

میگه یعنی جداً ازهم جدا شیم؟

پَـــ نَ پَــــ من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمیتونم !

.

.

.

یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید.

تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!!

پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !

.

.

.

رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون

داداشم میگه یعنی مرده؟

میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!

.

.

.

دارم تو خونه رو ترد میل میدوام بابام میاد میگه داری میدویی لاغر کنی ؟؟

پَـــ نَ پَـــ کلاسم دیر شده عجله دارم !

.

.

.

مادر دانش آموزِ اومده مدرسه�.معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین

میگه تو خونه؟�.پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی

(اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن !)

.

.

.

خوابیدم.!!!

سره کلاس دستمو بردم بالا سوال کنم.استاده میپرسه سوال داری؟؟؟

میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم بینم کولر باد میده یا نه که خداروشکر حل شد!!

.

.

.

تو توالت بودم و تو حال خودم.. یک هو یکی محکم زد به در �. گفتم بله ..

 دیدم داداشمه میگه اه تو اونجایی !!! گفتم پـَـ نـَـ پـَـ این صدای منشی توالته ..

 لطفا بعد از شنیدن بوق بفرمایین داخل.

.

.

.

وسط جاده خلخال زنجان پنچری ماشینمو می گرفتم یه آقاه رسید گفت پنچر شدی؟

گفتم پـَـ نـَـ پـَـ لاستیکم گرمش شد در آوردم هوا بخوره!!

.

.

.

نشستیم داریم �سقوط آزاد� میبینیم ، داداشم میگه این دریا ئه واقعا کیشه؟؟؟

پـَـ نـَـ پـَـ دارن اسکلمون میکنن � شهرک سینمایی رو آب کردن

.

.

.

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند. گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند.

 پـَـ نـَـ پـَـ کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند!!!

.

.

.

اومدم یه سوسکو تو آشپزخونه بکشم � رفیقم می گه : می خوای بکشیش ؟

 گفتم پـَـ نـَـ پـَـ می خوام باهاش وارده مذاکره بشم اجاره خونه رو شریکی بدیم

.

.

.

من : سلام علی خوبی ؟ علی : سلام ،شما ؟ من : آرمینم . علی : اٍ

آرمین تویی ؟ من : پـَـ نـَـ پـَـ  راهنمای ۴۷۳ ، بفـــرمائید! .

.

.

.

بچه رو از بیمارستان آوردیم خونه بعد خوابوندیمش.

فک و فامیل اومدن عیادت. یکی میگه ای جان بچه خوابه؟

 پـَـ نـَـ پـَـ گذاشتیم شارژ بشه آخه گفتن اولش که میخواین

شارژ کنین چند ساعت خاموشش کنین!

.

.

.

رفتم سوپر مارکت میگم اقا ببخشید یه لامپ۱۰۰محبت کنین.

اورده تست کرده میگه میبری؟

میگم پـَـ نـَـ پـَـ همین جا میخورم

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ویژگیهای یک دختـــر دانشجــو از ترم اول تا فارغ التحصیلی ( طنـــــــز )

 

 

با عرض پوزش از دخترخانم ها این مطلب تنها جنبه طنزدارد... 

 

 

 ویژگی های کلی دخترای دانشجو: 
 
این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر
 

غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد. از نظر شکل

ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!!

 


ترم ۱:

اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR

میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند. و تا

وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند!
 
ترم ۲:

طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد. به پسران

همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند. تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد

میگیرند. سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک

مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!). در فاصله بین کلاسها نان و پنیر

دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!
 
ترم۳:

به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند. سوژه

خنده پیدا می کنند. همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا ۴ جلسه

میتوانند سر کلاس غیبت کنند. می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان

جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود. در جواب سلام شما میگویند

سلام! 
 
ترم ۴:

 با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند. ابروها نازک میشود و سیبیل

ناپدید! در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!!! همیشه

در دانشگاه از قسمتهای “پر پسر” عبور میکنند. شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای

خوش تیپ دانشگاه!
 
 
نکته:


(اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید. پس:
 
۱ – دختره ترم ۴ درس میخونه.


۲- شما خوشتیپید!.


۳ – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!) شروع میکنن به نوشتن جزوه! هر ۲-۳ شب یکبار به خانه

میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا. (خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ

میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس

میخونن! (آره جون خودت. بیچاره پدر, مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسر است!!!!)

در جواب سلام شما میگویند: سلام.چطوری؟خوبی؟ 
 
ترم ۵:

یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول

های زیادی سرشان پیاده میشود! چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل

ترم یک میشوند. ( چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این

پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی). کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر

دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.
 
از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است! (اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!)

به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و

مانتو شان کم میکنند! یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشکده رزرو است!

تابلو میشوند. کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند. سند کمیته

انضباطی را به نامشان میکنند! در جواب سلام شما (بعد از ۱۰ دقیقه!) می گویند: اوا سلام،

ببخشید، حواسم نبود. (طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست …. خاک بر

سرت!)
 
ترم ۶:

خیلی تابلو میشوند! عاشق میشوند! مشروط میشوند!!!
 
ترم ۷:

به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند! مشروط میشوند! 
 
ترم ۸:

دوباره آدم میشوند. دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند. (من لذت

می برم میبینم این جوونا …….!) جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.
 
مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند. در به در دنبال شوهر میگردند. به اولین

پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!
 
 

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
اندکی فکر کن ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.

به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.

به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.

به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،
و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.

من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری می کنم.

من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که :
آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریه می کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه
"حال" را دریاب
چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.


اندکی فکر کن ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

•••••••••••

متولدین فروردین ماه :
به سوی من بیا
تاتو را حس کنم
و دنیا خواهد دید
داستان عشقی سوزان را
که شعله اش در قلب من خواهى بود
به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر میکند.
قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست.


متولدین اردیبهشت ماه :
عشق را در چشمان منبنگر
چهره ی بر افروخته ام را ببین و عشق را حس کن
به صدای نفس های من گوش کن
و بشنو ترانه ی عشق را
عاشقی بی قرار است و کمرو ولی پرشهامت.
موسیقی بر او تاثیر فراوان دارد.


متولدین خرداد ماه :
با من به رویا بیا به رویای عشق
بیا تا بر فراز بلندترین کوه گام نهیم
بیا تا در ژرف ترین اقیانوس شنا کنیم
بیا تا به دورترین ستاره ها پر کشیم
بر عشق ما هیچ چیز ناممکن نیست
بهترین عاشق دنیاست و گفتارها و دل او پر ز رویاهای عاشقانهاست.

متولدین تیر ماه :
بهشت هیچ است
دربرابر گام برداشتن در کنار تو
در شبی زیبا
زیر نور ماه
دلی نازک و پرز محبت دارد و از دل سوختن می هراسد.

متولدین مرداد ماه :
گویی خورشید گرمای خود را از دست داده است
و گل های سرخ عطری ندارند
و ستارگان دیگر نمیخوانند
آن گاه که چشم می گشایم و می بینم
با تو نیستم
عاشق پیشه است وبی عشق زندگی نمی کند.

متولدین شهریور ماه :
شاید به نظر برسد که عاشق نیستم
شاید به نظر برسد که نمی توانم عاشق باشم
شاید به نظر برسى که حتی نمی خواهم عاشق باشم
ولی نه در برابر عشقی مانند عشق من به تو
که تا آخرین لحظه عمر آن را در قلبم نگاه خواهم داشت
عشق او شعله ای کوچک ولی جاودان است و در پی عشقی حقیقی است.

متولدین مهر ماه :
با پر شورترین گفتارهای عاشقانه
با ماجراهای عاشقانه ای که خواهیم داشت
با فداکاری هایم درراه عشق به تو
خواهی دید که چگونه دوستت دارم
در امور عشقی ورزیده است وزندگی اش پر ز ماجراهای عاشقانه است .. . .
زن متولد مهر عشق خود را در عمل نیزبه اثبات می رساند.

متولدین آبان ماه :
در التهاب شنیدن ترانه ی گام های تو هستم
که به سوی من می آیی
و عاشقم بر انتظار آن لحظه که تو رادر کنار خود حس کنم
دوستت دارم
هیجان عشق برای او زیبا و پر جاذبه است ودر عشق صادق است.

متولدین آذر ماه :
نجوایی از سوی تو
نگاهی کوتاه از تو
لبخندی شیرین بر لبان زیبایت
و من خود را غرق در عشق می یافتم
خوش بین است و راستگو. شاید نگاهی شاعرانه به عشق داشته باشد.

متولدین دی ماه :
روزها ماه ها و سال هامی گذرند
و شاید هیچ چیز عوض نشود
جز من
که بیش از پیش عاشق گشته ام
شاید در ظاهر بی احساس باشد ولی قلبی گرم و پر ز عشق دارد.

متولدین بهمن ماه :
می خواهم آزاد زندگی کنم
بسان پرندگان مهاجر
ولی قفسی ساخته از عشق تو
جایی است که همواره روبه آن خواهم داشت
عشق خود را دیر ابراز می کنى و عاشق آزادی است. اولین عشق او قلبش را به تپش در می آورد و هرگز فراموش نخواهد شد.

متولدین اسفند ماه :
من آنی نیستم
که بی عشق زندگی را سر کنم
آن گاه که در رویایی عاشقانه هستم
و چشمانم را میگشایم
و عشق رویایی ام را در تو می بینم
در عشق بی نظیر است.جذاب و پرنشاط است.احساساتی و رویایی است

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

یک داستان آموزنده حتما بخون

در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط برنمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد.
بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در ان يادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعي ميتواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد.

                                                               

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شعر های غمگین و عاشقانه برای اس ام اس

تک کل واشده ای گفت صبا را عشق است / بلبل آمد به میان گفت صدا را عشق است

گل و بلبل بنشسته به کنار / سنبل آمد بی میان گفت  وفا را عشق است . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

غرق ترانه میشوم از نگاه گاه گاه تو / کاش خانه ای بنا کنم در حوالی نگاه تو . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

گفتی چو خورشید زنم سوی تو پر / چون ماه شبی میکنم از پنجره سر

اندوه که خورشید شدی تنگ غروب / افسوس که مهتاب شدی وقت سحر . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

یادت باشه یادتو به یادم میمونه / یادی کن که یاد ما هم به یادت بمونه  . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

مهم این نیست که در عشق شکست بخوری ، مهم این است که در عشقی

که به خدا داری شکست نخوری . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

همین امروز دوستم بدار ، شاید فردائی نباشد . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست / نصفش رخ عاشق است ، نصفش رخ دوست . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

باز آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد

یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی ، کسی ز جان سیر نشد . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

من کویر خسته ام نوئی نم نم بارون / دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت

تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم / به تو و طرز نگاه تو ارادت دارم

عطش حسرت دیدار تو را پایان نیست / اشتیاقی است که هر لحظه و هر ساعت دارم

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد / اگر از شهر غم رفتی  مرا هرگز مبر از یاد . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

می نالم از جدائی ، ای نازنین کجائی / سوزم ز هجرت ای بهترین کجائی

در باغ آرزوها دیگر گلی نمانده / در حسرت گل هستم ای باغبان کجائی . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دلتنگی همیشه از ندیدن نیست ، لحظه های دیدار با همه زیبائی گاه پر از دلتنگی است

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

گرچه میدانم نمی آیی ولی هر دم ز شوقت / سمت در می آیم و هر سو نگاهی میکنم

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

منو ببخش که ندیده میگرفتم التماس اون نگاه نگرونو

منو ببخش که گرفتم جای دست عاشق تو ، دست عشق دیگرونو

لایق عشق بزرگ تو نبودم . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دوست داشتن ساده اما دل سپردن سخت است / دل دادن ساده اما فراموش کردن سخت است

عاشق شدن ساده اما عاشق ماندن سخت است . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

امید ، اشکی پر از شوق است که با لبخندی عمیق جاری است . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دست من گیر که این دست همان است که من / بارها در غم هجران تو بر سر زده ام . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دلا تا کی اسیر یاد یاری ، ز هجر یار تا کی داغداری

بگو تا کی ز شوق روی لیلی ، چو مجنون پریشان روزگاری . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

اگرچه قلبم برای بودن کوچک است / اما برای همیشه مهمان این خانه کوچک باش . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

جانم ز فراق ، رنج بسیار کشید / با رفتن تو همیشه آزار کشید

ما همسفر راه درازی بودیم / بین من و تو زمانه دیوار کشید  . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم

آره من قول داده بودم تا تهش باهات بمونم

ولی پس دادی نگامو زیر رگبار غرورت

من فقط یه کم شکستم ، خوب نگام کنی همونم . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

برای تو که هیچ وقت یاد نگرفتی بد باشی ، یه دنیا خوبی آرزو میکنم . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دل رو زدم به دریا زدم برات پیامی / فقط برای اینکه نگی که بی مرامی !

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری  پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری

گفتی نمی خواهی ببارم عشق ، اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری  . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دریاچه دل پاک و نجیبی دارد / بنگر که چه حالت غریبی دارد

آن موج که سر به صخره ها میکوبد / با من چه شباهت عجیبی دارد . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دوست داشته باش و زندگی کن ، زمان همیشه از آن تو نیست . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

هر گاه قادر به شمردن قطرات باران شدی  ، خواهی دانست که چقدر دوستت دارم . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

گناه من گناه بی گناهیست / تمام هستی ام غرق سیاهیست

به هر کس دل دادم بی وفا شد / چو پابندش شدم از من جدا شد . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

هر رهگذری محرم اسرار نگردد / صحرای نمکزار چمن زار نگردد

هر جا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دوست / هر بی سر و پا یار وفادار نگردد . . .

قبر واقعی آدم در خاک نیست ، بلکه در قلب کسی است که فراموشت نمیکند . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

نمیدونم چون عزیزی دوستت دارم یا چون دوستت دارم عزیزی !؟

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

در میان بغض کوچه ها من همان تنها ترینم / گر میان هر نگاهی صوت غمگینی شنیدی

یاد کن از قلب بی تابی که هر دم یاد معشوق است . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

در فلسفه وفا چنین آمده است ، دل وقف شکستن است ، بیهوده نرنج . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

تو در انجا ، من اینجا بی قرارم / دل صبری تو داری من ندارم

به قربون دل صبرت بگردم / به دیدار شریفت انتظارم . . .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی / لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی . . .

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شوهر شناسی سنتی و مردن (طنز بسیار جالب!)


اگر آقایتان اجازه می دهد که بیرون از منزل هم کار کنید،از اینکه شما را قابل دانسته تا هم در منزل و هم بیرون از منزل کار کنید، از او تشکر کنید.اگر آقایتان به کوچکترین حقوق زنان بی توجه است، حقتان است
 
اگر تحویلتان هم بگیرد شما به او می گوئید زن ذلیل.
 
اگر آقایتان شلوارش چند تا شد و به تبع آن چند تا زن دیگر هم گرفت،
 
خوشحال باشید که می تواند یک تنه از پس چند زن بر بیاید!!!
 
مگر اوایل ازدواج همین مردانگی را دوست نداشتید؟!
 
اگر آقایتان برای شما هدیه نمی خرد، رویتان را زیاد نکنید!
 
او خودش برای شما بزرگترین هدیه است! و یا لااقل بزرگترین هدیه که شما را همیشه تحمل می کند!
 

زی زی لوژی (شوهرشناسی مدرن)
 
اگر شوهرتان شبها دیر به منزل می آید، درب را به رویش باز نکنید.
 
مبلغ مهریه را هم به او یادآوری کنید تا کامروا شوید!
 
آگر شوهرتان از شما انتظار پذیرائی دارد، یک هفته او را ترک کنید.
 
از هفته آینده خودش هر شب برایتان کاپوچینو درست خواهد کرد.
 
اگر شوهرتان موافق نیست که شماهر جایی می خواهید بروید،
 
مگر شما منتظر اجازه او بودید؟! خوب بروید. تازه بعد هم غر بزنید که از این زندگی خسته شدین.
 
اگر شوهرتان به شما پول نمی دهد، شما هم به او روندین! دو سه روز کم محلی هم بی اثر نیست.
 
اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل نیست، خانه را به گند بکشید
 
بی حوصلگی به را بیندازید افسرده باشید تا شما را به کار بیرون از منزل تشویق کند!
 
اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل هست،از زیر کار کردن در برید
 
وانمود کنید که دوست ندارید نحوه جارو کردن و ظرف شستن و… را به او آموزش دهید!
 
هرچند آقایون همه بلد هستن.
 
اگر شوهر شما فمینیست نیست، زن ذلیل که هست.
 
اگر شوهرتان به مسائل شما بی اعتناست شما بی اعتنا تر باش.
 
ازصبح تا امدن او با دوستان گپ بزنید تا چشمتون به او افتاد قیافه بگیزرید که ناراحت هستید.
 
اگر شوهرتان هوس تجدید فراش کرد، بدانید که بیچاره حق دارههههههههههههههههه
 
نتیجه گیری اخلاقی:
زنان سنتی هر چه سرشان بیاید حقشان است! لیاقت شوهر مهربان و به قول خودشان زی زی را ندارند.
 
زنان مدرن لیاقت هیچ چیز را ندارند. چون از زی زی بودن شوهرانشان سوء استفاده می کنند

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀


داستان عاشقانه و بسیار زیبا “ارزش عشق”

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت

نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یک نفر را دوست داشت

“دلداده اش را” با او چنین گفته بود :

« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای

یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد »

و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد

که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را

آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست

دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :

« بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :

« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »

دلداده اش هم نابینا بود

و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست

دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند

و در حالی که از او دور می شد گفت

« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»

**********************************************

حرفهای عاشقانه

پدربزرگ «مجنون»
عزيز نيز «ليلي»
پدر هميشه «خسرو»
و مادرم، عروس خانه،
«شيرين»
چرا، چرا نبايد
كه عاشق تو باشم؟


زندگي با همه وسعت خويش مخمل ساکت غم خوردن نيست حاصلش تن به قضا دادن نيست اظطراب و هوس و ديدن و ناديدن نيست زندگي کوشش و راهي شدن است زندگي جوشش و جاري شدن است ازتما شاگه آغاز حيات تا بدانجا که خدا مي داند

امروز پیراهنم بدجور بوی مرگ می دهد
من و اقای مرگ خیلی وقت است
با هم تنها شده ایم
در این شبها
ستاره ها را می شماریم
و باهم دو فنجان چای داغ می خوریم
متاسفم جای تو نیست
این اتاق دونفر است !

ميخوام بنويسم براي شکستن دل يک لحظه کافيه اما براي بدست اوردن آن شايد هيچوقت فرصت پيدا نکني . ميشه مثل اشک از چشمات بندازي اما نمي توني جلوي اشکهاتو که با رفتن بعضي ها از چشمات جاري ميشه رو بگيري. هميشه غمگين ترين و رنج آورترين لحظه ادم توسط همون کسي ساخته ميشه که شيرين ترين و به ياد ماندني ترين لحظه را براي آدم بوجود آورده

كاش مي شد توي روزگارت.
توي بهار موندگارت.
ميون اين همه يارت.
من باشم دار و ندارت
سخت است است می نوش کسی دیگر بود
شمع شب خاموش کسی دیگر بود
با یاد کسی که دوستش داری
یک عمر در اغوش کسی دیگر بود

*************************************************


داستان عاشقانه ...

روانشناسی نوجوانان يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدی در نزديكی يك دبيرستان خريد. يكی دو هفته اول همه چيز به خوبی و در آرامش پيش می رفت تا اين كه مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلی كلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالی كه بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چيزی كه در خيابان افتاده بود را شوت می كردند و سروصداى عجيبی راه انداختند. اين كار هر روز تكرار می شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاری بكند.

روز بعد كه مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا كرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خيلی بامزه هستيد و من از اين كه می بينم شما اينقدر نشاط جوانی داريد خيلی خوشحالم. منهم كه به سن شما بودم همين كار را می كردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بكنيد. من روزی ١٠٠٠ تومن به هر كدام از شما
می دهم كه بيائيد اينجا و همين كارها را بكنيد.»

بچه ها خوشحال شدند و به كارشان ادامه دادند. تا آن كه چند روز بعد، پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی ١٠٠ تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشكالی نداره؟

بچه ها گفتند: «١٠٠ تومن؟ اگه فكر می كنی ما به خاطر روزی فقط ١٠٠ تومن حاضريم اينهمه بطری نوشابه و چيزهای ديگه رو شوت كنيم، كورخوندی. ما نيستيم.»

و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگی ادامه داد.

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

داستان عاشقانه غمگین و خواندنی ” قرار”
 

 

داستان عاشقانه غمگین و خواندنی  ” قرار”

نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.


 

برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.
آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام – تو جانم.
تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.
ترس‌خورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.
مبهوت.
گیج.
مَنگ.
هاج و واج نِگاش کردم.
توو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.
چهار و چهل و پنج دقیقه!
گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!

 

 

 

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود
از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !

کاش تو پیشم بودی..
ورق میزنم دلم را
یک صفحه
دو صفحه
سه صفحه
پس تو کجایی
کجای دل اشوبم?
اگر نیستی .... پس چرا پلک دلم خیس است...؟
همچنان ورق میزنم
ای کاش

تو پیشم بودی

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

13494137 غمناک ترین و گریه دارترین داستان عاشقانه

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد…

 

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که

بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

بودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

 

 

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت

 

سرازیر میشد ...

 

 

 

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه

 

دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

 

 

 

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می

 

گذاشتم

 

 

 

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو

 

عاشقی برایم عذاب است

 

 

 

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای

 

عاشق شدن ندارم...

 

 

 

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از

 

عشق بر تو عاشقم...

 

 

 

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی

 

برایم پر از درد و عذاب میشود

 

 

 

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست

 

برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

 

 

 

             انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 




امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت

سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم

امشب دوباره تو را گم کرده ام

میان آشفته بازار افکار مبهمم

توی کوچه های بی عبور پاییزی

دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را

منتظر نشسته ام
نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل و درد اشنا دیوانه است

میروم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم اغوشت کنم

می روم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم ازادباش

گر چه تو تنها تر از ما می روی

ارزو دارم ولی عاشق شوی

ارزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

فرق زن های قدیم و جدید به صورت طنز

http://dl.clip2ni.com/2011/ax/82d8bd7e5e3342139278c1291a94908f.jpg

صبح ساعت ۵
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.  

صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است

صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی صورتش است

ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع مدیتیشن صحبت می‌کند.
ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است.

ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکرفر بوده و در همان حال در حال تماشای Farsi1 می‌باشد.  

ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.  

عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.  

عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.  

شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.  

شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوضه خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.  

شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.  

شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.  

شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: …...
جدید: در حال مشاهده TV هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

زن خوب در تلویزیون ملی ایران کیست؟


 


 


.

.

.

_ زنی که آدامس بجود حتما یا قاچاقچی است یا روسپی!

_ زن خوب زنی است که با استفراغ اعلام حاملگی کند

_زن خوب زنی است که در منزل فقط پیراهن مردانه میپوشد


_زن خوب زنی است که صبح از اتاق دیگری بیرون بیاید و به همسر خود صبح بخیر بگوید


_زن خوب زنی است که فقط وقتی میتواند جلوی آینه بنشیند, که بخواهد گریه کند!


( تبصره ): این آینه حتما باید در مستراح باشد نه آینه ی آرایش


_زن خوب زنی است که جلوی دوربین نمیرود


_زن خوب زنی است که لباسش حداقل 2 تا 3 سایز بزرگتر از خودش باشد


_مجری زن خوب هیچ وقت اسم کوچکش افشا نمیشود


_زن خوب زنی است که در صحنه های عروسی فقط لبخند بزند و مردان اجازه دارند حداکثر در جا دست بزنند


_زن خوب زنی است که اگر متاهل باشد حتما خانه دار باشد و اگر مجرد است میتواند شاغل باشد


_زن خوب زنی است که اگر در خیابان با مردی تصادف کرد حتما باید تا قسمت آخر سریال با همان مرد ازدواج کند!


_زن خوب زنی است که غیر از لباس سیاه , قهوه ای و خاکستری نپوشد


_زن خوب زنی است که اگر شوهرش ازدواج مجدد کرد, در پایان سریال او را ببخشد

 

5 نکته عالی برای زیبایی

 

به گزارش یک پارس از ریدرزدایجست، اگر می خواهید پوست عالی، موهای نرم و ناخن های سالمی داشته باشید به موارد زیر دقت کنید.

 


 


     
1) پوست زدایی کنید
حداقل سه بار در هفته پوستتان را پوست زدایی کنید، حتی یکبار در روز بهتر است بویژه اگر پوستتات بسیار خشک باشد. فرآیند پوست زدایی لایه های مُرده ی سلولهای پوست را از بین برده و پوستتان شاداب و مرطوب می شود و امکان تنفس پوست و جذب بهتر مرطوب کننده بعد از آن را می دهد. به دلیل وجود لایه های مرده ی پوست، غدد چربی پوست نمی تواند به بیرون نفوذ کند، بنابراین پوست زدایی موجب می شود چربیها به طور طبیعی سلولهای زنده ی پوست را هیدراته کند.

2) مرطوب سازی و حفاظت از ناخنها
برای جلوگیری از خشکی و شکنندگی ناخنها وازلین و کرم به ناخنهایتان بمالید تا رطوبت را در اطراف و زیر ناخنها نگه دارد. اگر این کار را به هنگام خواب انجام می دهید یک جفت دستکش پنبه ای نازک قبل از خوابیدن   بپوشید.
در هر زمانی که ظرفها رو میشوئید یا برای انجام کارهای دیگر خانه که نیاز به فروبردن دستهایتان در آب         می باشد از دستکشهای وینیل استفاده کنید. (برای کسانی که مشکلات بیماری ناخن دارند که حساس به مواد لاستیکی می باشند دستکش های وینیل بهترین می باشد.) از به کار بردن پاک کننده های لاک که حاوی استون و فرمالین می باشد خودداری کنید. آنها به شدت ناخن ها را خشک می کند. به جای آن از پاک کننده های حاوی استات استفاده کنید.


3) از تخریب کننده های پوست اجتناب کنید
این بدین معنی است که از این سه مورد اجتناب کنید: سیگارکشیدن، برنزه کردن و حمام آفتاب. هر چند که بعضی از انوار خورشید مفید می باشد، حتما" از کرمهای ضد آفتاب حاوی SPF استفاده کنید و از قرارگرفتن در زمانهای طولانی در برابر آفتاب اجتناب کنید. پزشکان معتقدند که این سه عامل بسیار مضر بوده و دارای اثرات ثانویه ای هستند که به طور بالقوه تهدید کننده ی حیات می باشد.

4) برای موهایتان از تخم مرغ استفاده کنید... بله، تخم مرغ
تخم مرغ را با کمی شامپو مخلوط کرده، آن را به مدت 5 دقیقه به موهایتان بزنید و با دقت شستشو دهید،     این مخلوط شامپو ("املت شامپو") موجب تغذیه ی پروتئین در موهایتان می شود.

5) صورت خود را با مواد طبیعی بشوئید
صورت و گردن خود را با یک کرم سرد* طبیعی و همچنین با گلیسیرین و گلاب دو بار در روز برای از بین بردن آلاینده های پوست بشوئید.  


*کرم سرد: امولسیون آب و چربی خاص برای صاف کردن پوست و پاک کردن مواد آرایشی می باشد.
 

اس ام اس بارانی (مخصوص روزهای بارانی)

 

کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم

کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .





روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار

اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی

پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!



«««««««««««««««««««««««««««««



باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:

من تنها نیستم , تنها منتظرم



«««««««««««««««««««««««««««««



پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است



«««««««««««««««««««««««««««««



همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد

صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



مثل باران چشمهایت دیدنی است /٬ شهر خاموش نگاهت دیدنیست

زندگانی معنی لبخند توست / خنده هایت بی نهایت دیدنیست . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



اگر میدونستی چقدر دوستت دارم

برای اومدنت بارون رو بهانه نمیکردی

رنگین کمان من



«««««««««««««««««««««««««««««



در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟



«««««««««««««««««««««««««««««



چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست

ابرها میبارند و آرام میشوند اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند

کاش تا ابرها آرام نشده اند بیایی



«««««««««««««««««««««««««««««



باز باران آمد

از هوا یا ز دو چشم خیسم؟

نیک بنگر!

چه تفاوت دارد . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندن، پس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه

پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم !



«««««««««««««««««««««««««««««



باران که می بارد تو در راهی / از دشت شب تا باغ ِ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز / با ابر و آب و آسمان جاری

تا عطرِ آهنگ تو می رقصد / تا شعر باران تو می گیرد . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



باران رحمت خدا همیشه می بارد

تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم!



«««««««««««««««««««««««««««««



قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه

یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



چه سنگین گذشت عصر بارانی ام

گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را

گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود

تا حرفهایم

در بستری از بغض بخوابند



«««««««««««««««««««««««««««««



حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند

حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی

بارون که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی

بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم

دوستت دارم



«««««««««««««««««««««««««««««



وقتی دلم برات تنگ می شه میرم پشت ابرها زار زار گریه می کنم

پس یادت باشه هر وقت بارون میاد دل من برات تنگ شده . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند

زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید

آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست



«««««««««««««««««««««««««««««



مرا چه باک ز باران

که گیسوان تو چتری گشوده اند

مرا چه باک ز مرگ

که بوسه های تو پیغام های قیامند

بدرودهای تو

تکرارهای سلامند



«««««««««««««««««««««««««««««



تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم

تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت

و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم



«««««««««««««««««««««««««««««



بارون و دوست دارم هنوز / چون تو رو یادم میاره

حس می کنم پیشه منی / وقتی که بارون می باره . . .



«««««««««««««««««««««««««««««



بر سرم

چتر گرفت؛

به تماشا

ایستادند

باران و رهگذران



«««««««««««««««««««««««««««««



باران در گلوی من ابر ِ کوچکی ست ، میشود مرا بغل کنی؟

قول میدهم گریه کم کند



«««««««««««««««««««««««««««««



نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست



«««««««««««««««««««««««««««««



یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد

وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد



«««««««««««««««««««««««««««««



توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی

ابر باش که منتظرت باشند که ببیاری



«««««««««««««««««««««««««««««



عشق لالایی بارون تو شباست ، نم نم بارون پشت شیشه هاست

لحظه شبنم و برگ گل یاس ، لحظه رهایی پرنده هاست

لحظه عزیز با تو بودنه ، آخرین پناه موندن منه

 

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀



 




 



http://1.ava2music3.com/dl/pic/god.gif



(( برای عیدی امشب بهترین هدیه فوروارد کردن و ارسال این ایمیل برای دوستانتون هست ))

آلبوم جدید و بسیار زیبای ایمان رضایی به نام گلایه عشق

( با تنظیم های فوق العاده سیروان خسروی )

ایمان رضایی آلبوم گلایه عشق


http://www.narinmusic.com/802-

دو آهنگ جدید و فوق العاده زیباو شنیدنی ( دورت بگردم ، آه منه ) با صدای علی عبدالمالکی

"دورت بگردم" ( ترانه و آهنگ : علی عبدالمالکی / تنظیم : امیر حیدری )
"آه منه" ( ترانه : علیرضا مرتضی قلی / آهنگ و تنظیم : علی عبدالمالکی )
( آهنگ "انگاری مریضم" بنا به دلایلی پخش اینترنتی نخواهد شد و این اثر را در آلبوم مجاز علی عبدالمالکی خواهید شنید )

( این پست عیدی سایت نارین موزیک , به تمامی شما بازدیدکنندگان عزیز می باشد -عید قربان مبارک - )


علی عبدالمالکی آهنگ دورت بگردم آهنگ آه منه علی عبدالمالکی




آهنگ جدید و فوق العاده زیبای امین فیاض با نام دوست دارم

( تنظیم : بستی استایل  0 R.F)

امین فیاض آهنگ دوست دارم




گزارش های تصویری از مراسم اهدای تندیس حافظ که سه‌شنبه چهارم مردادماه در سالن اصلی برج میلاد به همت علی معلم برگزار شد، را ببینید.(همراه با گزارش کامل اینجا کلیک کنید...)


مراسم اهدای تندیس حافظ-





ورژن ماکت آهنگ جدید و بسیار زیبای حامد هاکان به نام آسمون غربت  با سه کیفیت

حامد حاکان




آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مازیار فلاحی به نام آدم برفی با 3 کیفیت متفاوت . . .

l ترانه سرا و آهنگساز : مازیار فلاحی l

مازیار فلاحی


آلبوم فوق العاده زیبای و شنیدنی آرش دلفان به نام چالوس با بالاترین کیفیت . . .

l آدرش دلفان خواننده آهنگ خاطره انگیز ( دوباره دل هوای با تو بودن کرده ) + متن آهنگ - پیشنهاد سایت l



آرش دلفان



آلبوم جدید و فوق العاده زیبای مسعود امامی به نام دوباره با 3 کیفیت متفاوت . . .

l تنظیم کنندگان : پوریا حیدری , بابک مافی , پیام هوشمند , مسعود مفیدی , میلاد اکبری l

l ترانه سرایان : مسعود امامی ,  فرید احمدی , سونیا مکاری پور l

l آهنگسازان : بابک جهانبخش , بابک وزیری , ساناز کریمی , امین قباد , شایان نایب , مسعود امامی l

l برای حمایت از صاحب اثر این آلبوم را به صورت اورجینال از عرضه محصولات فرهنگی در کشور تهیه کنید l

l این آلبم به درخواست صاحب اثر بر روی سایت جهت دانلود قرار گرفته است l

مسعود امامی دوباره


آهنگ جدید و فوق العاده زیبای مجید خراطها به نام حلقه با 2 کیفیت متفاوت . . .


 
مجید خراطها








 


 


 
نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

توصيه هاي يك روانشناس به خانمها:

 

وقتي مردي شما رو بخواد، هيچ چيز نمي تونه جلوش رو بگيره!! پس بدانيد اگر واسه ازدواج بهانه مشكلات رو مياره، يا شما رو نمي خواد يا هنوز ترديد داره كه شما كيس ازدواجشيد يا ديگري!

وقتي مردي شما رو نخواد، هيچ چيز نمي توونه نظرش رو برگردونه و نگهش داره!!! پس اگه واسه نگه داشتنش مجبوريد خيلي وقتا از خيلي چيزا بگذريد يا متوسل به دعا و حاجت شيد، بدونيد كه رفتنيه!! وقتتون رو تلف نكنيد! اون حتي بعد از ازدواج با شما نيز، مال شما نيست!

دست از بهانه گيري به جهت رفتار يه مرد برداريد! اونا اصلاً به حرفاي شما گوش نمي دن!! اين باعث مي شه به مرور شما رو يه زن نق نقو يا غرغرو بدونند و وقتي داريد انتقاد مي كنيد به همه چيز فكر كنند جز حرفاي شما! اصولاً اگه از رفتارشون شكايت داريد بهتره بزاريد واسه يه فرصت ديگه! زماني كه به عشق شما معترفه و نمي تونه به شما توجه نكنه!

يادتون باشه رفتار آرامتر، هميشه بهتره

هيچوقت خودتون رو براي حفظ رابطه اي كه خودتون تشخيص مي ديد ارزشش رو نداره، تغيير نديد. چون مدتها بعد، زماني كه تغيير كرديد و دلتون واسه خودتون تنگ شد، مي فهميد شخصي كه روبروي شما ارزشش رو نداشته و اون زمان ديگه فرصتي واسه جبران نيست

قبل از اينكه بفهميد واقعاً چه چيزي خوشحالتون مي كنه، با كسي ارتباط برقرار نكنيد

اگه رابطه شما به خاطر اينكه مردتان آن طور كه لياقتش رو داريد با شما رفتار نمي كنه به اتمام رسيد، هيچوقت سعي نكنيد كه ارتباط رو به صورت دو دوست معمولي ادامه بديد.

پاگير كسي كه مطمئنيد شما رو به حالت تعليق نگه داشته، نشيد

هيچوقت به خاطر اينكه فكر مي كنيد گذر زمان ممكنه اوضاع رو بهتر كنه، تو يه رابطه نمونيد. ممكنه حتي يه سال بعد از خودتون دلگير شيد كه چرا وقت گذاشتيد و اوضاع عوض نشده  

از مرداني كه پيش از ازدواج با شما، خواستار رابطه جنسي هستند، دوري كنيد.

واسه رفتاري كه با شما دارند، مرز بگذاريد. اصولاً مردها بدون تعريف مرز، پا رو فراتر از اونچه بايد مي گذارند.

هيچوقت همه چيز رو به مردها نگيد، اونا بعدها اين اعترافات رو به ضرر و ضد خود شما به كار مي برند.

اگه در رفتار مردي تغيير ايجاد شد، اين شما نيستيد كه اونو تغيير داديد، تغيير از درون با گذشت زمان و بالا رفتن سن در اونها ايجاد ميشه

او يك مرد است، نه بيشتر و نه كمتر (اين رو فراموش نكنيد)

اجازه ندهيد كه مردي هويت و وجود شما رو توصيف كنه

هيچوقت مرد كس ديگري را حتي قرض نگيريد، او كه به ديگري خيانت كرده به شما نيز خيانت خواهد كرد. مردها تا هميشه دلباخته كسي هستند كه عشق را به آنها ياد داده است، پس تظاهر به علاقه به شما، فقط هوسي زود گذر است.

مردها طوري با شما رفتار مي كنند كه خودتان به آنها اجازه مي دهيد!!

همه مردها بد نيستند!

هر مصالحه اي دو جانبه است! اين را فراموش نكنيد. نبايد انعطاف فقط از جانب شما باشد. نه گفتن را ياد بگيريد.

شما مي توانيد بارها دل ببنيديد اگر فراموش نكنيد كه بين از دست رفتن يك رابطه و شروع يك رابطه جديد، به زمان براي فراموش كردن رابطه قديم نياز داريد. زماني براي ترميم و التيام. تا فراموش كردن مسائل قبليتان به رابطه جديد فكر نكنيد. مقايسه دو فرد شما را در فراموش كردن رابطه قبل سست مي كند. (دل دادگي شما به فرد قبلي و عدم علاقه قلبي به فرد جديد، از شما داوري بي عدل مي سازد)

هيچوقت دنبال كسي نباشيد كه مكمل شما باشه يك رابطه از دو فرد كـــامل تشكيل مي شه، دنبال اوني باشيد كه مشابه شماست

شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف واسه يافتن بهترين، خوبه. نيازي نيست كه با هر كس دوست مي شيد به فكر ازدواج با اون بيوفتيد.

كاري كنيد كه بعضي وقتا دلش واستون تنگ شه، هميشه در دسترس بودن و تماس برقرار كردن رو فراموش كنيد

هيچوقت به مردي كه همه آن چيزيهايي كه از رابطه مي خواهيد به شما نمي ده، به طور كامل متعهد نشيد.

اين مطالب رو واسه بقيه خانمها مطرح كنيد. با اين كار لبخند بر لبان بعضي مي آوريد، بعضي را در مورد انتخابشان به فكر مي اندازيد و خيلي ها را آماده مي كنيد

مردهای عقل کامل همین هستند !!!!
 

ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند. طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت.

باید یک نفر طناب را رها می کرد وگرنه همه سقوط می کردند.

زن گفت من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم.

من طناب را رها می کنم چون به فداکاری عادت دارم. در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com