1. هميشه حرفي را بزن که بتواني بنويسي، چيزي را بنويس که بتواني امضايش کني و چيزي را امضا کن که بتواني پايش بايستي.
2. آنانکه تجربههاي گذشته را به خاطر نميآورند محکوم به تکرار اشتباهند.
3. وقتي به چيزي ميرسي بنگر که در ازاي آن از چه گذشتهاي.
4. آدمهاي بزرگ شرايط را خلق ميکنند و آدم هاي کوچک از آن تبعيت ميکنند.
5. آدمهاي موفق به انديشههايشان عمل ميکنند اما سايرين تنها به سختي انجام آن ميانديشند.
6. گاهي خوردن لگدي از پشت، برداشتن گامي به جلو است.
7. هرگز به کسي که براي احساس تو ارزش قايل نيست دل نبند.
8. هميشه توان اين را داشته باش تا از کسي يا چيزي که آزارت ميدهد به راحتي دل بکني
9. به کساني که خوبي ديگران را بيارزش يا از روي توقع ميدانند، خوبي نکن و اگر خوبي کردي انتظار قدرداني نداشته باش.
10. قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.
11. هرگاه با آدمهاي موفق مشورت کني شريک تفکر روشن آنها خواهي بود.
12. وقتي خوشبخت هستي که وجودت آرامش بخش ديگران باشد.
13. به خودت بياموز هرکسي ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.
14. هرگز براي عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچهاي مي رسي که زندگيت را روشن ميکند.
15. هرگاه نتوانستي اشتباهي را ببخشي آن از کوچکي قلب توست، نه بزرگي اشتباه.
16. عادت کن هميشه حتي وقتي عصباني هستي عاقبت کار را در نظر بگيري.
17. آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهايي را که باز ميشوند، نبيني
18. تملق کار ابلهان است.
19. کسي که براي آباداني ميکوشد جهان از او به نيکي ياد مي کند.
20. آنکه براي رسيدن به تو از همه کس ميگذرد عاقبت روزي تو را تنها خواهد گذاشت.
21. نتيجه گيري سريع در رخدادهاي مهم زندگي از بيخردي است.
22. هيچ گاه ابزار رسيدن به خواسته ديگران نشو.
23.از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کني.
24. دوست برادري است که طبق ميل خود انتخابش ميکني .
خورخه لوييس بورخس
در ادامه
.
.
.
.
.
.
.
.
به دنبـال خـدا نگـرد
به دنبال خدا نگرد
خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست
خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست
به دنبالش نگرد
خدا در نگاه منتظر کسي است که به دنبال خبري از توست
خدا در قلبي است که براي تو مي تپد
خدا در لبخندي است که با نگاه مهربان تو جاني دوباره مي گيرد
خدا آنجاست
در جمع عزيزترينهايت
خدا در دستي است که به ياري مي گيري
در قلبي است که شاد مي کني
در لبخندي است که به لب مي نشاني
خدا در بتکده و مسجد نيست
گشتنت زمان را هدر مي دهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروري است که به پا مي کني
خدا را در کوچه پس کوچه هاي درويشي و دور از انسان ها جست و جو مکن
خدا آنجا نيست
او جايي است که همه شادند
و جايي است که قلب شکسته اي نمانده
در نگاه پرافتخار مادري است به فرزندش
در نگاه عاشقانه زني است به همسرش
بايد از فرصت هاي کوتاه زندگي جاودانگي را جست
زندگي چالشي بزرگ است
مخاطره اي عظيم
فرصت يکه و يکتاي زندگي را
نبايد صرف چيزهاي کم بها کرد
چيزهاي اندک که مرگ آن ها را از ما مي گيرد
زندگي را بايد صرف اموري کرد که مرگ نمي تواند آن ها را از ما بگيرد
زندگي کاروان سرايي است که شب هنگام در آن اتراق مي کنيم
و سپيده دمان از آن بيرون مي رويم
فقط يک چيزهايي اهميت دارند
چيزهايي که وقت کوچ ما، از خانه بدن، با ما همراه باشند
همچون معرفت بر الله و به خود آيي
دنيا چيزي نيست که آن را واگذاريم
و با بي پروايي از آن درگذريم
دنيا چيزي است که بايد آن را برداريم و با خود همراه کنيم
سالکان حقيقي مي دانند که همه آن زندگي باشکوه هديه اي از طرف خداوند است
و بهره خود را از دنيا فراموش نمي کنند
کساني که از دنيا روي برمي گردانند
نگاهي تيره و يأس آلود دارند
آن ها دشمن زندگي و شادماني اند
خداوند زندگي را به ما نبخشيده است تا از آن روي برگردانيم
سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسيد:
آيا "زندگي" را "زندگي کرده اي"؟
نظرات شما عزیزان:
|