یه مشت حرف حساب

پسر: با شکم خالی چند تا سیب میتونی بخوری؟
دختر: شش تا!
پسر: فقط یکی میتونی چون موقع خوردن سیب دوم شکمت دیگه خالی نیست
دختر: چه جلب حتما برای دوستام تعریف میکنم
دختر: با شکم خالی چند تا سیب میتونی بخوری؟
دختر دوم: ده تا
دختر: اه، اگه میگفتی شش تا، یه معمای جالب میشد

فک کنید تحریمها فشار بیاره لوازم آرایش دیگه وارد نشه
موژه مصنوعی پر
لنز چشم پر
کرم پودر ((بتونه)) پر
خط چشم پر
برق لب پر
رنگ برنزه پر
لوازم مانیکور پر
انواع لوسیون پوست پر
عطر و ادکلن پر
انواع پروتز پر
عزیزان دعاکنید این اتفاق نیفته... وگرنه با چه غولهای بی شاخ و دمی روبرو میشیم =)))))) یاد عکسهای زنهای قاجاری افتادم =))))
امیدوارم موچین و کرم موبر تولید داخلی داشته باشیم =))

بچه رو به مادرش : مامان چرا بابا کچله ؟؟؟
مادر : بخاطر اینکه بابات خیلی فکر میکنه ....
بچه : پس چرا موهای تو اینقدر زیاده ؟؟؟
مادر : خفه شو پدر سگ ...

یه بنر زده بودن توی شهر که
حجاب زیباست اما زیبایی نیست
هنوز هنگم!
نظریه نسبیت این قدر پیچیده نبود برام

ایرانسل در آینده ای نزدیک . .
مشترک گرامی راستی با اون طرف به هم زدی ؟ بی خیال همراه اولیا همه این جورین! صبر کن یه ایرانسلیشو واست جور میکنم که همه تو کفش بمونن !!

یک روز صبح ، فرزند چهارساله ام ، وقتی از خواب بیدار شد ، خیلی پکر بود. اخم کرده بود و در خودش فرورفته بود . او را روی زانویم نشاندم و نوازش اش کردم و پرسیدم : چته عزیزم ؟ چرا ناراحتی؟ گفت : حوصله م سر رفته.
پرسیدم : آخه چرا ؟
گفت : همه ش شب می شه، صبح می شه؛ شب می شه صبح می شه...!
بی اختیار گریه ام گرفت . و به فرزندم که با تعجب مرا نگاه می کرد ، گفتم : من تازه در سی سالگی به این فکر افتادم ، روزگارم این است .
ببین تو که در این سن و سال وارد این عوالم شده ای چه خواهی کشید!

دوس داشتی بخند

یه روز غضنفر میره مهمونی ، صابخونه یه سگ داشت که اسمش لویی بود . سگه میره زیر صندلی غضنفر میشینه .
 یه هو غضنفر بدجوری گ...ش میگیره. با خودش فکر می کنه اگه بگ...ه صابخونه فکرمی کنه که لویی گو...ده .
غضنفر یه کم از گ...ش رو ول کرد صابخونه سریع به لویی گفت :
- لویی برو تو حیاط ، ولی لویی تکان نخورد .
غضنفر که خیالش راحت شد که میافته گردن لویی یهکم دیگه گ...ید .
صابخونه باز سریع به لویی گفت :
- لویی برو تو حیاط ، ولی بازلویی نرفت .
غضنفراین دفعه با خیال راحت تمام گ...ش رو ول کرد.
صابخونه یه هو داد زد :
- لویی ، حتما می خوای این آقا سرت برینه !!

یارو زنش رو میزنه فرداش قصاب محل بهش میگه سلام ضعیف کش!شک میکنه دوباره زنشو میزنه.فرداش قصاب میگه سلام ضعیف کش شکاک!
میره به مادرش میگه زنم با قصاب رابطه داره ؟!!فرداش قصابه میگه سلام ضعیف کش شکاک بچه ننه

قضيه عمل كردن دماغ دخترا داره جدي ميشه در حد ختنه كردن پسرا

یه دفعه از پدربزرگم پرسیدم چه وقتی بیشتر از همیشه ضایع شدی؟ گفت: «اون قدیما وقتی که هنوز خیلی جوون بودم و تو دهاتمون زندگی می‌کردم، یه روز دختر خالم اومد در خونمون و گفت: بیا بریم خونه ما، اونجا خالیه! من هم خوشحال شدم و دنبالش رفتم.
وقتی در رو باز کردیم و رفتیم تو دیدم که راست گفته، هیچ کس تو خونه نبود. دختر خالم گفت: من می‌رم تو اتاق تو هم 5 دقیقه دیگه بیا تو. منم 5 دقیقه دیگه رفتم تو دیدم همه می‌گن: تولد تولد تولدت مبارک..! » پدربزرگ به اینجا که رسید دیگه حرفی نزد. ازش پرسیدم:خوب که چی؟ چه ربطی داشت؟ گفت: « آخه لخت رفته بودم تو!! »

بعد یه سری نوابغ هم هستن تو کلاس که، مثلا استاد میگه یه چیزی رو همین الان حل کنید ، بعد که اینا زود حل میکنن، به نشانه این که ما زودتر حل کردیم، خودکارشون رو همچین صدا دار میندازن رو میز که توجه بقیه جلب شه که آره بابا، ما زودتر نوشتیم :| شما سوکسین :|
این ها هم مجرم نیستند ، بیمارند، فقط بهشون لبخند بزنین :)

امروز صبح وایسادم کنار خیابون تاکسی بگیرم ، یه لکسوز کنارم وایساد ؛ ما رو میگی خودمونو جمع جور کردم و با خودم گفتم بابا تو این شهر هم پیدا میشن کسانی که جلوی ما پسرا ترمز کنن که یهو در باز شد و دیدم مامانه شلوار بچه شو کشیده پایین میگه جیش کن پسرم جیش کن آفرین !!!

یک فضانورد روسی و یک جراح مغز روسی روزی درباره ی مذهب بحث می کردند.جراح مسیحی بود و فضانورد بی اعتقاد. فضانورد گفت:«من بارها به فضا رفته ام ولی هیچ وقت خدا یا فرشته ای ندیده ام.» جراح جوابش داد:«من مغزهای زیرک زیادی شکافته ام ولی هرگز حتی یک فکر در آنها ندیده ام. ولی این دلیل آن نیست که فکر وجود ندارد.» پس هرچه را که با حواسمان نتوانیم بیابیم دلیل برعدم حضورش نیست.

رفتم در خونه داییم از زن دایی پرسیدم : دایی اومده ؟
گفت : چی چی آورده ؟
مثل این مونگل ها یه کم فکر کردم ! گفتم : قرار بوده چندتا وسیله برقی بیاره !
دوباره گفت : بخور و بیا !
تازه فهمیدم سر کارم !
:|



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: علی ׀ تاریخ: دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com