آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
به بعضی رابطه‌ها باید زمان داد ، ادامۀ بعضی رابطه‌ها را نباید امان داد . . .

 

 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
شوهر کردن بخاطر پول و بی عشق بدترین نوع فاحشگی است . . .
( عشق در زمان وبا – گابریل گارسیا مارکز )
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
روزی کسی را پیدا خواهید کرد که گذشته شما
برایش اهمیت نداشته باشد
چون میخواهد آینده شما باشد . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
قدر تو به اندازه ی صبر توست و رازهایت ، نهفته در صبرهایت . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:
اول : پیدا کردن شباهت ها
دوم : احترام گذاشتن به تفاوت ها
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
بهترین درس های زندگی
در بدترین شرایط
و از بدترین اشتباهات
آموخته میشوند . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
وقتی از اخلاق کسی سر در نمی آوری ، به دوستانش نگاه کن . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
وقتی دنیا را ترک میکنید
نه آنچه دریافت کردید ، بلکه آنچه پرداخت کردید را با خود خواهید برد . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
اگر می خواهید شخصیت کسی را آزمایش کنید ، به او قدرت بدهید . . .
” آبراهام لینکلن “
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
کسی که باعث خشمتان می شود
شما را کنترل می کند !
به هیچ کس چنین قدرتی را ندهید . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
از “گناه” تنفر داشته باش نه از “گناهکار” . . .
(گاندى)
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
 
اگر میخواهی خوشبخت باشی ، جز آنکه برایت مهیاست ، آرزو مکن . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند
بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
قـدر لحـظـه ها را بـدان
زمـانی می رسد که تـو دیگـر قادر نیستی بگـویـی
جبــران می کـنم . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
 
هرگز نباید فرصت نقل قول کردن از دیگران را از دست داد
زمانی که مطلب را بهتر از خودمان بیان کرده اند . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
گاهی بهترین کاری که میشه کرد نه فکره، نه خیال
نه تعجب، نه ناله و نه زاری، فقط باید یه نفس عمیق کشید و ایمان داشت
که بالاخره همه چیز اون جوری که باید، دُرُست میشه . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
بهتره که در جریان باشید ، چون زندگی در جریانه و منتظر نمی مونه . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
اشتباهات خود را جابه جا نکنید
در عوض آنها را زیر پا گذاشته و برای رد شدن از آنها استفاده کنید . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
کسی را دوست بذارید که قلبتان میخواهد نه چشمتان
نگران حرف دیگران نباشید
این عشق شماست ، نه آنها . . .
 
آبراهام لینکلن, اس ام اس سخنان بزرگان
 
امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . . .
نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 تـوی این ممـلکت گـرانی نیـست !


ادامه مطلب
نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

از عیسی تا یهودا

لئوناردو داوینچی هنگام كشیدن تابلوی شام آخر دچار مشكل بزرگی شد:
 می‌بایست نیكی را به شكل عیسی و بدی را به شكل یهودا، از یاران مسیح كه هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت كند، تصویر می‌كرد. 
كار را نیمه تمام رها كرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا كند.


روزی در یك مراسم همسرایی، تصویر كامل مسیح را در چهره یكی از آن جوانان همسرا یافت. 
جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.


سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نكرده بود. 
كاردینال مسئول كلیسا كم كم به او فشار می‌آورد كه نقاشی دیواری را زودتر تمام كند.

نقاش پس از روزها جستجو، جوان شكسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. 
به زحمت از دستیارانش خواست او را تا كلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.

گدا را كه درست نمی‌فهمید چه خبر است، به كلیسا آوردند: 
دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی،
 گناه و خودپرستی كه به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری كرد.

وقتی كارش تمام شد، گدا، كه دیگر مستی كمی از سرش پریده بود، 
چشم‌هایش را باز كرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!»

داوینچی با تعجب پرسید: «كی؟»

- سه سال قبل، پیش از آنكه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی كه در یك گروه همسرایی آواز می‌خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت كرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!!!»

فرق آدم ها و انسان ها‎

آدم‌ها زندگی می‌کنند ... انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند!
آدم‌ها می‌شنوند ... انسان‌ها گوش می‌دهند!
آدم‌ها می‌بینند ... انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند!
آدم‌ها در فکر خودشان هستند ... انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند!
آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند ... انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند!
آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند ... انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند!
آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند ... انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند!
آدم‌ها می‌توانند انسان شوند ... انسان‌ها در ابتدا آدم بودند!
آدم‌ها ... انسان‌ها ...
آدم‌ها آدم‌اند ... انسان‌ها انسان!
اما ...
آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند ...
اینکه آدم باشند یا انسان ، انتخاب با خودشان است

آخیش! به به!

ایستاده ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می جوی و می بلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز می کنی تا معده اش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی می برد و چنان کیفی می کند که اگر می توانست چیزی بگوید، حداقلش یک «آخیش!» یا «به به!» بود. حالا من ایستاده ام توی صف ساندویچی،‌ فقط برای اینکه خودم را سیر کنم و بدون آخیش و به به برگردم سر کارم.

نوبتم که می شود فروشنده با لبخندی که صورتش را دوست داشتنی کرده سفارش غذا را می گیرد و بدون آنکه قبضی دستم بدهد می رود سراغ نفر بعدی. می ایستم کنار، زیر سایهء یک درخت و به جمعیتی که جلوی این اغذیه فروشی کوچک جمع شده اند نگاه می کنم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای سیر شدن آمده اند یا واقعا از خوردن یک ساندویچ معمولی لذت می برند. آقای فروشندهء خندان صدایم می کنم و غذایم را می دهد، بدون آنکه حرفی از پول بزند.

با عجله غذا را، سرپا و زیر همان درخت، می خورم. انگار که قرار است برگردم شرکت و شاتل هوا کنم، انگار که اگر چند دقیقه دیر برسم کل کار های این مملکت از خواب بیدار و بعدش به اغما می روند. می روم روبروی آقای فروشندهء خندان که در آن شلوغی فهرست غذا به همراه اضافاتی که خورده ام را به خاطر سپرده است. می شود 7200 تومان. یک 10هزار تومانی می دهم و منتظر باقی پولم می شوم. 3هزار تومان بر می گرداند. می گویم 200 تومانی ندارم. می گوید اندازهء 200 تومان لبخند بزن! خنده ام می گیرد. خنده اش می گیرد و می گوید: «اینکه بیشتر شد. حالا من 100 به شما بدهکارم!» تشکر و خداحافظی می کنم و موقع رفتن با او دست می دهم.

انگار هنوز هم از این آدمها پیدا می شوند، آدمهایی که هنوز معتقدند لبخند زدن زیبا و لبخند گرفتن ارزشمند است.
لبخند زنان دستانم را می کنم توی جیبم و آهسته به سمت شرکت بر می گردم و توی راه بازگشت آرام زیر لب می گویم: «آخیش! به به!»

خوبه که بدونید

آنها این مطلب را در دانشگاه استنفورد تدریس می کنند!!!

در یک کلاس بعدازظهر در دانشگاه استنفورد، آخرین سخنرانی در مورد ارتباط ذهن و بدن بود، بررسی تأثیر استرس و اضطراب بر بدن انسان.
سخنران جلسه (رییس بخش روانشناسی دانشگاه) در حین صحبت­هایش به این موضوع پرداخت که:
یکی از بهترین کارهایی که یک مرد می تواند برای سلامتی اش انجام دهد، ازدواج کردن با یک زن است!
در حالی که یکی از بهترین کارهایی که یک زن می تواند در این راه انجام دهد، تقویت روابطش با دوستان هم جنس اش است.
همه خندیدند، اما او کاملا جدی بود.

زنان به طرز متفاوتی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و یک سیستم حمایتی فراهم می آورند که استرس و دشواری های زندگی را با یکدیگر تقسیم کرده و از شدت آن می کاهند. به لجاظ روانشناختی، این کیفیت که به «وقت گذرانی با دوستان مؤنث» تعبیر می شود، به تولید سروتونین بیشتری در بدن کمک می کند؛ نوعی انتقال دهنده عصبی که با افسردگی مقابله می کند و در بدن احساس سرزندگی و نشاط به وجود می آورد.

زنان احساسات شان را با یکدیگر در میان می گذارند، در حالی که مردان اغلب، روابطشان را بر مبنای کار و فعالیتشان شکل می دهند. آنها به ندرت با رفقایشان در مورد اینکه راجع به مسایل جدی و روزمره چه احساسی دارند و یا زندگی خصوصی شان چطور پیش می رود، حرف می زنند.
بله، آنها در مورد کار، ماشین، ماهیگیری، شکار، گلف (و فوتبال!) حرف می زنند، ولی در مورد احساساتشان؟ بعید است!

با زنان اما اغلب چنین کاری میسر است. ما از اعماق روحمان با خواهرانمان و مادرانمان، سهیم می شویم و بدیهی است که این برای سلامتی ما مفید است. وقت گذراندن با دوستان به اندازه ورزش، پیاده روی و بدنسازی برای سلامت عمومی بدن اهمیت دارد.

تصور می کنیم زمانی را که برای ورزش کردن صرف می کنیم، فعالیت مفیدی برای سلامتی جسممان انجام می دهیم، اما زمانی را که با دوستانمان صرف می کنیم، وقت تلف کردن به حساب می آوریم که می توانستیم آن را به کار مفیدتری اختصاص دهیم؛ مسلما اینطور نیست. در واقع، نداشتن یا از دست دادن روابط صمیمانه با انسان های دیگر، به اندازه سیگارکشیدن و دخانیات، برای سلامتی جسمی شما خطرناک است!


بنابراین هر زمان که شما با یک دوست مؤنث، در مورد چیزهای بی اهمیت و روزمره زندگی حرف می زنید، در واقع بر سر خود، دست نوازش می کشید! و باید به خودتان تبریک بگویید که کار مفیدی در راستای سلامت جسم و روحتان انجام می دهید! ما به راستی بسیار بسیار خوشبختیم!
پس (می نوشیم) به سلامتی دوستی با همه دوستان مؤنث مان! {که واضح است این هم برای سلامتی مفید است! }

از همه دخترانی که به زندگی من سلامتی، شادی و عشق هدیه کرده اند، سپاسگزارم.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

http://up.vatandownload.com/images/xoginj4x2v1nf9o5l31z.jpg

 

برگزاری یک جشن عروسی معمولی که شما بتوانید خواسته‌ها و آرزوهایتان را در آن ببینید کم هزینه نیست و باید برای آن برنامه‌ریزی کنید و پول کافی کنار گذاشته باشید. با این حال می‌توانید تا آنجا که می‌توانید آن را ساده‌تر و معقول‌تر برگزار کنید.

شما باید برای کم‌تر کردن هزینه‌ها بعضی از خواسته‌ها و آرزوهایی که از شب عروسی‌تان داشته‌اید را کنار بگذارید. زیرا حتی وقتی تمام تلاشتان را می‌کنید تا یک مراسم ساده و بی‌دردسر بگیرید بازهم فشارهای مالی و روحی زیادی را تحمل می‌کنید. با این حال هنوز هم شما می‌توانید روش و منش خودتان را داشته باشید و هزینه‌های یک عروسی خوب را کم کنید.

1- جلب توجه نکنید: لزومی ندارد که مهمان‌هایتان را با برگزاری جشن عروسی تان تحت تأثیر قرار بدهید. آنها را دعوت کنید تا در کنار شما ساعاتی را جشن بگیرند و در شادی شما شریک شوند. اگر ذهنیتتان را تغییر بدهید هم شما و هم مهمان‌هایتان لذت بیشتری از مهمانی خواهید برد. پس در قدم اول عروسی‌های رویایی و عروسی‌های اشراف‌زاده‌ها را کنار بگذارید و با این حقیقت مواجه شوید و باور کنید که کیفیت زندگی زناشویی شما و ارتباطات‌تان با دوستان، خانواده و فامیل با این مسائل بهتر نمی‌شود و چه بسا آن را تخریب کند.

 2- تشریفات قبل از عروسی را کم کنید: امروزه هزینه‌های برگزاری یک عروسی بسیار ساده هم زیاد است. اگر واقعاً توان پرداخت هزینه‌ها را ندارید و یا باید فشار مالی زیادی به خود و خانواده‌هایتان تحمیل کنید تشریفات ازدواج را کم کنید. مراسم یک عقد مجلل، حنابندان و رسوم دیگری که در فرهنگ‌های متفاوت ایرانی وجود دارد را کنار بگذارید و به جای همه آنها یک عروسی خوب برگزار کنید.
 
3- یک محیط مطلوب را انتخاب کنید: اگر سالن و مکانی که برای برگزاری مراسم ازدواجتان انتخاب می‌کنید، تمیز و زیبا نباشد تمام هزینه‌های عروسی دورریختن پول و بی‌فایده است. پس قبل از برنامه‌ریزی‌های دیگر برگزاری جشن بخشی از پول را برای مکان عروسی کنار بگذارید. جایی که انتخاب می‌کنید باید فضایی زیبا، تمیزو تعریف شده برای برگزاری یک جشن عروسی باشد.

4- شام عروسی را ساده‌تر بگیرید: بخش مهم هزینه‌های مراسم عروسی، میز شام شماست. اگر چشم و همچشمی و رقابت با دیگران را کنار بگذارید به راحتی می‌توانید با سفارش یک یا دوپیش غذا و یک یا دو غذای اصلی و یک دسر و کیک خوشمزه که خوب هم تزیین شده‌اند از مهمان‌هایتان پذیرایی کنید. مطمئن باشید 6ماه بعد هیچ کس حتی به یاد نمی آورد در عروسی شما چه خورده است، پس زیادی شلوغش نکنید.
 
5- گل‌آرایی کم هزینه داشته باشید: به نمایشگاه‌ها و بازارهای گل سر بزنید. در بازار گل می‌توانید انواع گل را با قیمت‌های بسیار کمتر از فروشگاه‌های گل انتخاب کنید و بخرید. بسیاری از مسئولان فروش این بازارها تزیین و گل آرایی نیز انجام می‌دهند. از دوستانتان کمک بگیرید و از آنها بخواهید که در روز مراسم پیگیری تهیه گل‌ها را برایتان انجام بدهند. آنها از کمک به شما خوشحال خواهند شد.

6- لباس نخرید: به جای خریدن یا دوختن، لباس عروس را از مزون‌های لباس اجاره کنید. هر لباسی را در هر سطحی که می‌پسندید می‌توانید با قیمتی بسیار کمتر از خرید آن اجاره کنید. به این بهانه که لباس را یادگاری نگه دارید پول زیادی ندهید. لباس عروس را فقط همان یک بار خواهید پوشید و هیچ کارکرد دیگری برایتان نخواهد داشت.

7- تزیینات را کم کنید: تزیینات با شمع و گل‌آرایی و بادکنک‌آرایی مد امروز است و بسیاری از برگزارکنندگان مجالس عروسی هزینه آن را از شما خواهند گرفت. برای همه این موارد شما می‌توانید ایده‌های شخصی‌تان را عملی کنید. گل‌ها را از بازار گل تهیه کنید. شمع‌ها را عمده بخرید و یا بسیاری از موارد غیرضروری مثل هدایای یادبود عروسی را از برنامه‌هایتان حذف کنید.
 
8- مهمان‌ها را محدود کنید: اگر می‌دانید فردی به مهمانیتان نمی‌آید یا اگر با او صمیمی نیستید، فقط بخاطر رسم و رسوم دعوتش نکنید و به جای آن با خیال راحت مهمان‌های اصلی را دعوت کنید و برایشان هزینه کنید. همین که کارت دعوت را برای خویشاوند یا دوستی می‌فرستید باید فرض را بر این بگذارید که او به جشن شما خواهد آمد پس کسانی را دعوت کنید که واقعا برای شما و همسرتان مهم هستند و حضورشان را در جشن عروسی می‌خواهید.
 
9- کم عکس بگیرید اما با کیفیت: حتی اگر از بهترین عکاس شهر بخواهید تا از شما عکاسی کند شک نکنید که بعد از گذشت چند سال تمام عکس‌ها و فیلم‌هایتان قدیمی و از مد افتاده خواهند بود. لزومی هم ندارد که در همه مدل‌ها و حالت‌ها عکس بگیرید و آنها را چاپ کنید. یک عکاس خوب پیدا کنید و از او بخواهید چند عکس متفاوت و خاص بگیرد.

صادقانه درباره میزان پولی که می‌توانید برای عکاسی بدهید را مطرح کنید و از عکاس بخواهید به همان اندازه عکس و فیلم بگیرد. فکر گرفتن عکس‌های هدیه و یادگاری را هم کنار بگذارید. عکس‌های شما جز برای عده محدودی از افراد خانواده قابلیت و ارزش نگه داری را ندارد.

 10- از وام‌های محدود استفاده کنید: برای پرداختن هزینه‌ها می‌توانید وام‌هایی با سودهای پایین بگیرید. وام‌های کوچک را می‌توانید بعداز عروسی پرداخت کنید. اگر بخواهید می‌توانید بخشی از آن را با هدایایی که گرفته‌اید پرداخت کنید و یا هر ماه از حقوقتان کسر کنید. هرگز برای یک شب عروسی وام زیاد با سود بالا نگیرید. زیرا تمام هزینه‌های عروسی در یک شب تمام می‌شود و سود بلندمدتی از آن نخواهید برد.

 11- غیرمهم ها را حذف کنید: خریدن آینه و شمعدان یک عرف است و هیچ مبنایی جز برپایه سنت‌های مرسوم ندارد. می‌توانید آن را نخرید. خریدن سرویس جواهر و طلا تأثیر مستقیمی در زندگی شما ندارد و اگر همسرتان می‌خواهد هدیه‌ای به شما بدهد این هدیه می‌تواند هر چیز خوب دیگری باشد.

12- به خودتان یادآوری کنید: اگر در هر مرحله‌ای از برگزاری مراسم ازدواجتان احساس کردید که دوست داشتید آن را مجلل‌تر و با تشریفات بیشتری برگزار کنید، این نکته را به خودتان یادآوری کنید که این مراسم فقط یک روز است و بعد از چند روز و چند ماه و در خوشبینانه‌ترین حالت بعد از چند سال از یاد اطرافیانتان خواهد رفت. حتی خود شما با وجود فیلم و عکس نمی‌توانید تمام جزییات، احساسات و هیجانتان را به یاد بیاورید. درحالیکه دقیقاً بعد از همین روز، شما دغدغه‌های فراوان دیگری خواهید داشت. مثلاً خانه‌ای بخرید، خانه بزرگتری اجاره کنید، کار بهتری پیدا کنید و... همیشه نیازهای فوری‌تر و جدی‌تری در زندگی زناشویی‌تان پیش می‌آید که در مقایسه با برگزاری یک مراسم ازدواج مجلل اهمیت و ارزش بیشتری دارند.

13- خانواده ها را قانع کنید: در فرهنگ ایرانی بخش زیادی از هزینه‌های برگزاری مراسم ازدواج به پای خانواده‌ها است و در واقع بسیاری از مهمان‌ها وابستگان نزدیک آنها هستند. سعی کنید آنها از تصمیمات شخصی‌تان مطلع کنید و اجازه بدهید آنها نیز در این باره نظر و ایده بدهند. البته در بعضی از موارد خاص انتظارات و توقعات خانواده‌ها از زوج‌ها بیشتر است و مشکلاتی نیز ایجاد می‌کنند. سعی کنید خانواده‌هایتان را متقاعد کنید و به آنها توضیح بدهید که چرا ترجیح می‌دهید مهمانی ساده تری برگزار کنید و چه هدفی از این کار دارید. آنها شاید کمی سرسختی نشان بدهند اما در نهایت با خواسته‌های شما همراهی خواهند کرد.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مشکلاتمون

یک روز یک مرد جوان رفت پیش دکتر وینسنت پیل و بهش گفت:
-  آقای دکتر من خسته شدم. من نمی تونم از پس مشکلاتم بر بیام. لطفاً به من کمک کنید.

دکتر پیل جواب داد:
- باشه فقط یکم صبر کن من یک سخنرانی دارم بعد از سخنرانی به تو جایی رو نشون می دم که هیچ کس اونجا مشکلی نداره.
مرد جوان خوشحال می شه و می گه:
- باشه من منتظرم. هر طور شده به هر قیمتی من به اونجا می¬رم.
بعد از سخنرانی پیل اون مرد رو به اون مکان برد. می¬تونید حدس بزنید اونجا کجا بود؟
قبرستان
پیل یه نگاهی به مرد جوان انداخت و گفت:
- اینجا1500 نفر اقامت دارن بدون اینکه مشکلی داشته باشن. مطمئنی که می¬خوای به اینجا بیای؟

همه ما توی دنیایی زندگی می کنیم که پر از مشکلاته و تا پایان عمرمون با اونها دست و پنجه نرم می کنیم. 
فقط زمانی خلاص می شیم که عمرمون توی این دنیا به پایان برسه. 
پس بهتره برای پیروزی از مشکلاتمون از خدا کمک بخواهیم و زمانیکه با آنها روبرو می شیم اون رو یک چیز عادی بدونیم.

چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟

چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید .. تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)
1-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.

2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.

3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند

سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است.
 انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . 
به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.

 5- لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. 
انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند .
 این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.

6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید.
 انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.

7- انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. 
سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. 
احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. 
به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.

عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.
شصت نشانه والدین است
انگشت دوم خواهر و برادر
انگشت وسط خود شما
انگشت چهارم همسر شما
و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است

سلامتی دختری که

سلامتی دختری که عاشق پاهای پیاده عشقش بود چون ماشین نداشت
سلامتی دختری که با عشقش رفت رستوران دونگه غذا شو داد تا جیب عشقش خالی نشه
سلامتی دختری که اگه هر جا بدونه عشقش رفت جای خالی bf شو کنارش حس کرد
سلامتی دختری که دنباله ماشین ، ملک پدری و قیافه عشقش نبود
سلامتی دختری که در هر شرایطی عشقشو تنها نذاشت
سلامتی دختری که عشقشو وسیله ندید برای بازی
سلامتی دختری که هیچ وقت miss برای عشقش ننداخت
سلامتی دختری که رو عشقش حساس بود
سلامتی دختری که با لبخند عشقش دل گرم می شد . . .

نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

خواستگاری,خواستگاری های فامیلی
 
اگر تصمیم تان را گرفته اید و می خواهید به خواستگارتان جواب رد بدهید، باید بدانید که این جواب دادن ، خودش اصول و قاعده ای دارد که باید رعایت کنید. در غیر این صورت جواب رد شما ممکن است باعث دلخوری یا حتی کینه هایی شود که پاک کردن اثرات آن تا مدت ها زمان می برد. به خصوص اگر پای خواستگاری های فامیلی یا همکاری در میان باشد!
 
راستش را بگویید
 
اگر بعد از بررسی تمام موارد و درست تحلیل كردن شرایط‌تان، باز هم فكر می‌كنید برای هم ساخته نشده‌اید، باید هرچه زودتر حرف‌ دل‌تان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نكنید با تحقیر و كم‌محلی، به او پاسخ منفی‌تان را نشان‌دهید. دلایل‌تان را بیان كنید و مقابلش اعتراف كنید كه علاقه‌ای به او ندارید. از شكستن دلش نترسید و نگذارید كه بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج كردن با شما برنامه بریزد.
 
پرده‌پوشی را كنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بی‌زبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است كه با صراحت تمام و بدون ترس، تكلیف را روشن كنید. ممكن است حرف شما دلش را بشكند. اشكالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن كنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس كاملا منطقی و بدون اینكه هیجان بی‌موردی به این روند تزریق كنید، بگویید كه برای خودتان و او آینده خوبی نمی‌بینید یا اینكه احساسی كه به او دارید از این جنس نیست و هیچ‌وقت هم نخواهد بود.
 
چشم در چشم حرف بزنید
 
اگر هنوز جواب منفی‌تان را قاطعانه به او نداده‌اید، بجنبید. در نخستین فرصت یك قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و كنایه یا در لفافه حرف‌زدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسان‌تر می‌كند و تنظیم كردن چنین قراری یكی از نشانه‌های این احترام است.
 
قرار نیست این ملاقات را دوباره تكرار و ده‌ها بار موضعتان را بیان كنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یك‌بار و برای همیشه تكلیف این ماجرا را روشن كنید.
 
غرورش را نشکنید
 
هیچ وقت او را به‌دلیل علاقه‌ای كه به شما دارد، تحقیر نكنید. شما هر راهی را برای رد كردن درخواستش می‌توانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین كنید یا به‌دلیل حسی كه دارد او را سرزنش كنید. اگر او با درخواست‌های مكررش شما را آزار می‌دهد، تنها جریان ارتباط‌تان را قطع كرده و تلاش كنید تاجایی كه می‌توانید از او فاصله بگیرید.
 
مراقب واژه‌ها باشید
 
موضعتان را طوری بیان كنید كه امكان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهم‌تر اینكه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل «فعلا قصد ازدواج ندارم»، «بگذار بازهم فكر كنم»، «به‌دلیل مخالفت خانواده‌ام نمی‌توانم» و... نه تنها كمكی به پیشبرد این ماجرا نمی‌كند بلكه او را هم معلق و بلاتكلیف گذاشته و آینده‌اش را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. به‌دلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نكنید.
 
بگذارید از احساسش حرف بزند
 
متكلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید كه حرف‌هایش را بزند و از خودش دفاع كند. بدون آنكه حرفش را قطع كنید یا با لحنی تند و شتاب‌زده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی كند. او به‌عنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بكند و هر راهی كه گمان می‌كند برای رسیدن به شما منتهی می‌شود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولی‌تان پافشاری كنید.
چطور جواب رد دهیم؟
 
با اقتدار حرف بزنید
 
اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را می‌زند مثل آدم‌های ضعیف رفتار نكنید و با اعتماد به‌نفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست كه تنها با كسی كه دوستش دارید زیر یك سقف زندگی كنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمی‌تواند این حق را از بین ببرد. هر كسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما كاری نكرده‌اید كه به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد كه بتواند با این موضوع كنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمی‌توانید كمكی به او بكنید.
 
 
بگویید با دیگران خوشبخت می شود اما با شما نه!
 
اگر می‌خواهید یك پایان‌بندی خوب ایجاد كنید، كمی او را تحسین كنید. در ذهن‌تان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید كه باز هم می‌تواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید كه او را به چشم مرد زندگی‌تان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.
 
رابطه را کش ندهید
 
اگر پیشنهاد ازدواجش را رد كرده‌اید، باید تا آب‌ها از آسیاب نیفتاده از او فاصله بگیرید. به خصوص در رابطه های همکاری، دانشگاهی یا فامیلی. به هیچ بهانه‌ای به او زنگ نزنید. شاید برای شما كه به او احساسی ندارید، این اتفاق كاملا عادی به‌نظر برسد و بخواهید كاملا دوستانه با او حرف بزنید یا ببینیدش، اما اشتباه می‌كنید، حتی باوجود پایان گرفتن این ارتباط، ماجرا در او تمام نشده، پس آتشی كه سعی كردید خاموشش كنید را دوباره روشن نكنید.
 
بازندگی‌تان بازی نكنید
 
هرگز به‌دلیل ترحم وارد یك ارتباط نشوید. اگر واقعا به او حسی ندارید، حق ندارید به‌دلیل اینكه دلش را بشكنید به او وعده‌ای بدهید كه در مورد ادامه‌ دادنش مطمئن نیستید. اگر به آینده مشترك‌تان امیدی ندارید، قبل از آنكه چیزی شروع شود، تمامش كنید. شما نمی‌توانید یك عمر با ترحم زندگی كنید، پس با كش دادن این ماجرا با احساسات و آینده او بازی نكنید و خودتان را هم به بازی نگیرید.
 
تصمیم‌تان را بگیرید، می‌خواهیدش یا نه؟
 
قبل از آنكه حجت را برای این خواستگار‌تان تمام كنید، به پیشنهاد خواستگار دیگری فكر نكنید. درست است كه رابطه‌ای میان شما و هیچ كدام از آنها نیست اما تا زمانی‌كه پاسخ قطعی‌تان را نداده‌اید، در قبال فكری كه این خواستگار در مورد آینده مشترك‌تان می‌كند، مسئولید، پس با گفتن جواب‌تان به این مسئولیت پایان دهید. شاید هم پاسخ ندادن شما به‌دلیل تردید باشد، اما اگر فكر می‌كنید كه اول باید موقعیت بهتری پیدا كنید و بعد باید به این خواستگار جواب منفی بدهید در اشتباه هستید. شما حق ندارید به‌دلیل منافع خودتان، دیگران را معلق نگه‌ دارید.
نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند. . .

 

..........................................................................

 

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!

یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا . . .

 

..........................................................................

 

خوبی بادبادک اینه که

می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده

ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده . . .

 

..........................................................................

 

با کسی زندگی کن که مجبور نباشی

یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .

 

..........................................................................

 

انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛

بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . . .

 

..........................................................................

 

مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از ان گل ها دوست داشتنی ترند . . .

 

..........................................................................

 

تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . . .

 

..........................................................................

 

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است . . .

 

..........................................................................

 

دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند

ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . .

 

..........................................................................

 

خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید

پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد

"دکتر علی شریعتی"

 

..........................................................................

 

اگر گیاهان صدایی نداشته باشند

به معنای آن نیست که دردی ندارند . . .

 

www.iranalive.ir

..........................................................................

 

اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد

باور محال بودنش را عوض کن . . .

 

..........................................................................

 

برنده می گوید مشکل است ، اما ممکن

و بازنده می گوید ممکن است ، اما مشکل . . .

 

..........................................................................

 

آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند . . .

 

..........................................................................

 

حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشوید

چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید . . .

 

..........................................................................

 

من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم

هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام . . .

"بیل گیتس"

 

..........................................................................

 

تنها راه کشف ممکن ها ، رفتن به ورای غیر ممکن ها است . . .

(آرتور کلارک)

 

..........................................................................

 

ژوبرت :

" برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم ،

اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم ، احتیاج به جوانی دارم " . . .

 

..........................................................................

www.iranalive.ir

 

دوست تو کسی است که هرگاه کلمه "حق" از تو شنید ، خشمناک نشود . . .

 

..........................................................................

 

معبودا !

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . .

 

..........................................................................

 

 

تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را 
(امام علی علیه السلام)

 

..........................................................................

 

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش

امید هیچ معجزی ز مرده نیست ، زنده باش . . .

 

..........................................................................

 

یادها فراموش نخواهند شد ، حتی به اجبار

و دوستی ها ماندنی هستند ، حتی با سکوت . . .

 

 

..........................................................................
 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 
ماه مبارک رمضان, پیامک ماه رمضان
 
ساعت دوازده ظهر ارسال شود:
آخ یه لیوان شربت آب لیمو حال میده الان.
…..
…..
(ستاد افزایش اجر معنوی روزه داران )
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
ای کسانیکه روزه نمیگیرید.......حداقل افطار کنید..... !
چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟
میگه :  مشکل دارم، نمیشه
میگن مشکلت چیه ؟
میگه : گرسنه ام میشه !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
تابلو هلال احمر رو به حیف نون نشون میدن
میگن معنی این تو جاده چیه؟
میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون
(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان) !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه
باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه
بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
اندکی صبر ...
"زولبیا بامیه " نزدیک است !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
به یارو میگن سحر صدات کنیم میگه مگه اصغر چه شه ؟!
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
فرا رسیدن ماه زولبیا و بامیه بیخوابی شبانه ، گرسنگی روزانه ، روز شماری ماهانه پرخوری سحرانه ، افطاری شاهانه و توقع آمرزش سالانه ! مبارک !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
روزه دار گرامی ، ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما جهت رفاه حال اطرافیان و حتی حیوانات لطفا موقع سحر ، ۵-۶ بار مسواک بزنید !
 
♣♣♣♣♣♣♣اس ام اس سرکاری ماه رمضان♣♣♣♣♣♣♣
 
از بالاترین فضیلت ها در ماه رمضان ، افطاری دادن است
منتظر تماس شما هستیم . . . !
نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
همنشین خوب ، بهتر از تنهایی است
وتنهایی بهتر از همنشین بد . . .
(پیامبر اکرم ص)
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
انقدر از تنهایی نترس ، تو تنهایی وارد این دنیا شدی . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
دنیا ! نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتر
درد تنهایی نخواستیم شفا ، تنهایی بهتر
یک عمر در پی یار باوفا ، با وفا بودیم
اما ندیدیم به غیر از جفا ، تنهایی بهتر . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تو تنها باش و من تنهای تنها /  که دارم وقت تنهایی سخن ها
نگاه عاشقم تا آسمانهاست / مرا تا عرش اعلا نردبان هاست
نماز خلوتم را صد قنوت است / کلام شعر تنهایی سکوت است . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تنهایی را باید با خط بریل می نوشتند
شنیدنش کافی نیست ، باید لمسش کرد . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .
(تورو)
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
با من تنها بگو این قصه را   / با من تنها خدا ، این بنده را
ای خدا تنها تویی تنها منم /  من به تنهایی تو سر میزم . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم…
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
بیچاره تنهایی
این عروس نگون بخت
آه و اشک را دوست ندارد
اما همنشین همیشگی اش
چشم امیدش به دلی ناامید
و شکستن سکوتش
میداند عادت ، دشمن است
اما عقل کجا و دلتنگی کجا !
دل ناامید امیدوار میرود
و باز تنهایی میماند و تنهایی . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
وقتی بهت خیانت میکنن تنهایی از همه چی بهتره . . .
 
 
 تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
 
دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم
تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
بدونت روز و شب افتاده ام در دام تنهایی /  و تن خسته تر از پاییزم از انجام تنهایی
دلم با یاد عشقت می تپد هر دم دراین سینه /  اگر در سر پرم هر لحظه از ابهام تنهایی
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند
و در آشکارا
از آنانی که دوستمان دارند غافلیم
شاید این است دلیل تنهایی ما
“دکتر علی شریعتی”
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
بسترم صدف خالی یک تنهایی و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
توای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی
تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهایی
زتنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن
رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
چون نهالی سست میلرزد / روحم از سرمای تنهایی
میخزد در ظلمت قلبم / وحشت دنیای تنهایی . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
دلم یخ میزندگاهی ، دراین سرمای تنهایی
شبم قندیل میبندد از این یخهای تنهایی
قلم آهسته می راند بر این خط بلند ، اما
گمانم یاد می گیرد ز من انشای تنهایی . . .
 
 
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تا شد آشنا جانم با نوای تنهایی
عالمی دگر دارم در هوای تنهایی
بیگانه به لبخندم دل به کس نمی بندم
اشک دیده ای دارم آشنای تنهایی . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم
تنهایی را دوست دارم زیرا که خداوند هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم زیرا انتظار کشیدنم را پنهان خواهد کرد . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست
آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد به تنم تاثیری . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
با تو بر مرغان دریایی امیرم / بی تو در زندان تنهایی اسیرم
با تو در کاخ وفا ارباب عشقم / بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
به پندار تو :
جهانم زیباست ، جامه ام دیباست ، دیده ام بیناست ،
زبانم گویاست ، قفسم هم طلاست ، به این ارزد که دلم تنهاست ؟
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
قانون دنیا “تنهایی” من است و “تنهایی” من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست….
 
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تنهایی گاهی وقتا
تقدیر ما نیست
ترجیح ماست . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی / این هم از لطف شما بود و نمی‌دانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو / عهد ما عهد جفا بود و نمی‌دانستیم
رنج بی‌عشقی و تنهایی و بی‌مهری یار / همه تقدیر خدا بود و نمی‌دانستیم . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
با تو بر مرغان دریایی امیرم / بی تو در زندان تنهایی اسیرم
با تو در کاخ وفا ارباب عشقم / بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
دوره ، دوره ی تنهایی دستها نیست
دوره ، دوره ی تنهایی دلهاست . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
تنهایی یعنی
من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است . . .
(دکتر علی شریعتی)
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
نرو دستم به دامانت / نگو دیگر نمی آیی
که میمیرم غریبانه  امان از درد تنهایی . . .
 
تنهایی, اس ام اس تنهایی
 
شاید آن روز که رفتم یاد تنهایی کنی / من همان تنهایی ام ، یادت نره یادم کنی . . .

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/79/03.jpg

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش، پشیمان نخواهی شد!
سنت که بالا رفت کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده، که خرج کسی نکرده‌ای
و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش …
شروع می‌کنی به خرج کردنشان ...
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی،
توی رقص اگر پا‌ به ‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند،
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد،
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد.
برای یکی، یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی، یک دلم برایت تنگ می‌شود، خرج می‌کنی.
یک چقدر زیبایی، یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی، به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها،
به سوء استفاده کردن، به پیری و معرکه‌گیری.
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن ‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند.
غریب است دوست داشتن
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند.
دکتر علی شریعتی.

صداقت

در این که ما ایرانی ها جوگیر هستیم که جای هیچ شکی نیست
و دلیل اصلی شکستهای گروهیمان در طول تاریخ برمیگردد به همین جوگیری!

ولی بعضی وقتها این جوگیر بودنمان موجب انبساط خاطر میشود.
مثلا همین کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط ارکستر سمفونی ملی ایران را برایتان تعریف کنم.
از شانس خوبمان برای روز آخر اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیبمان شد
در سالن برج میلاد. قسمت اول کنسرت ارکستر سمفونی بود و قسمت دوم هم ابتدا
ارکستر نواخت و در اواسط کار استاد علیزاده با سه تارش به روی سن آمد که
بسیار مورد تشویق حضار قرار گرفت. همگان به افتخار استاد از جای برخاستند و شروع به کف زدن کردند.
بعد استاد بروی صندلی جای گرفت و شروع به نواختن کرد و ارکستر هم همراهیش میکرد.
در همان یکی دو دقیقه اول استاد چهار پنج باری به نقطه ای در سالن نگاه می انداخت.
ناگهان دست از ساز زدن کشید و به همان نقطه انتهای سالن خیره ماند و بعد از چند ثانیه سری تکان داد
و یک کلمه را با کمی اندوه و ناراحتی گفت:" صداقت". ناگهان غریو سوت و دست زدن بود که در سالن پیچید.
استاد با دست جمعیت را دعوت به سکوت کرد و دوباره این بار بلند تر گفت " صداقت".
باز جمعیت این بار بلندتر و با شور بیشتری شروع به دست زدن کردند و جمعیت با ریتم دست زدنشان
به تکرار کلمه صداقت پرداختند. و به بغل دستیشان لبخندی میزدند و استاد را با چشم به هم نشان میدادند
و میگفتند صداقت و سری تکان می دادند که یعنی" ببین استاد چی گفت ها، صداقت".
یکی از وسطهای جمعیت داد زد:" جانا سخن از زبان ما میگویی"

یک روز جوگیر میشویم و زنده باد میگوییم فردایش باز جوگیر میشویم و مرده باد میگوییم.
یک روز یکی را می کنیم مراد و پیشوا، فردایش از بردن نامش حالمان بد میشود

استاد علیزاده این بار با تعجب باز جمعیت را به سکوت دعوت کرد
و به میکروفون جلوی سه تارش اشاره کرد و این بار واضح تر کلمه قبلی را گفت که تازه جمعیت
و مسئولین سالن فهمیدند استاد چی میگفته ... "صدا قطعه!" !!!!!

از زندگی چی فهمیدین؟

فهمــيده ام که نبايد بگذاري حتي يک روز هم بگذرد بدون آنکه به همسرت بگويي " دوستت دارم". 61 سال

فهمــيده ام که وقتي گرسنه ام نبايد به سوپر مارکت بروم . 38 ساله

فهمــيده ام که مي شود دو نفر دقيقا به يک چيز نگاه کنند ولي دو چيز کاملا متفاوت ببينند. 20 ساله

فهمــيده ام که وقتي مامانم ميگه "بعداً راجع بهش صحبت میکنیم" اين يعني "نه". 7 ساله

فهمــيده ام که من نمي تونم سراغ گردگيري ميزي که آلبوم عکس ها روي آن است بروم
و مشغول تماشاي عکس ها نشوم. 42 ساله

فهمــيده ام که بيش تر چيزهاي که باعث نگراني من مي شوند هرگز اتفاق نمي افتند. 64 ساله

فهمــيده ام که وقتي من خيلي عجله داشته باشم، نفر جلوي من اصلا عجله ندارد. 29 ساله

فهمــيده ام که اگر عاشق انجام کاري باشم، آن را به نحو احسن انجام مي دهم. 48 ساله

فهمــيده ام که بيش ترين زماني که به مرخصي احتياج دارم زماني است که از تعطيلات برگشته ام. 38 ساله

فهمــيده ام که باز کردن پاکت شير از طرفي که نوشته "از اين قسمت باز کنيد" سخت تر از طرف ديگر است. 54 ساله

فهمــيده ام که مديريت يعني : ايجاد يک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله

فهمــيده ام که وقتي مامان و بابا سر هم ديگه داد مي زنند، من مي ترسم. 5 ساله

فهمــيده ام که اگر دنبال چيزي بروي بدست نمي آوري بايد آزادش بگذاري تا به سراغت بيايد. 29 ساله

فهمــيده ام که در زندگي بايد براي رسيدن به اهدافم تلاش کنم ولي نتيجه را به خواست خدا بسپارم و شکايت نکنم. 29 ساله

فهمــيده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابي به سوي داشتن يک "زندگي خوب"حرکت مي کنند
که از کنار آن رد مي شوند. 72 ساله

فهمــيده ام که عاشق نبودن گناه است. 31 ساله

فهمــيده ام هر چيز خوب در زندگي يا غير قانوني است و يا غير اخلاقي و يا چاق کننده. 48 ساله

هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش ميخوابه، من بايد آدم درستى باشم. 42 ساله

فهمــيده ام مبارزه در زندگي براي خواسته هايت زيباست اما تنها در کنار کساني که دوستشان داري و دوستت دارند. 27 ساله

فهمــيده ام که وقتي طرف مقابل داد ميزند صدايش به گوشم نميرسد بلکه از ان رد مي شود. 50ساله

فهمــيده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعي اونه که هميشه
و در همه حال به شريکش هم فکر کنه بي منت. 35 ساله

فهمــيده ام براي بدست آوردن چيزي که تا بحال نداشتي بايد
بري کاري رو انجام بدي که تا بحال انجامش نداده بودي. 36 ساله


فهميدم كه اگر عشقي رو از دست دادي ديگه نمي توني بدست بياريش چون هيچ چيز مثل سابق نيست!
و سعي كني كه فقط ازش به نيكي ياد كني!. 30 ساله

فهمــيده ام که هيچ وقت نبايد وقتي دستت تو جيبته روي يخ راه بري. 12 ساله

فهميدم كه تا دير نشده بايد يه كاري كرد تا بعد ها غصه فرصت هاي رو كه داشتي ولي استفاده نكردي رو نخوري
و بعضي وقت ها هم بايد هيچ كاري نكني تا وضع از ايني كه هست بدتر نشه. 31 ساله

من هنوز چيزي نفهميدم، فعلا قضيه خيلي مبهمه. 34 ساله

فهمیدم تو این دنیا هیچ چیز اونقدر که فکر میکنیم مهم نیست بجز کسی که دوسش داری. 52 ساله

فهميدم روي هيچ عقيده اي تعصب نداشته باشم چرا كه چند سال بعد ممكنه برام مسخره و خنده دار بشه
و هيچ عقيده اي رو مسخره نكنم چرا كه شايد سال ها بعد آرمان زندگيم بشه. 30 ساله


من فهميدم كه هيچ وقت اون چيزي رو كه مي خواهي به دست نمي آري
و وقتي هم كه بدست اوردي ديگه اون رو نمي خواهي. 37 ساله

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

لحـظه های زنـدگی را غنیـمت بدانیـم

زندگی همچون یک خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است
و تو در آن غرق …
این تابلو را به دیوار اتاق مى‌زنى
آن قالیچه را جلو پلكان مى‌اندازى
راهرو را جارو مى‌كنى
مبل‌ها به هم ریخته است،
مهمان‌ها دارند مى‌رسند و هنوز لباس عوض نكرده‌اى،
در آشپزخانه واویلاست و هنوز هم كارهایت مانده است

یكی از مهمان‌ها كه الان مى‌آید نكته‌بین و بهانه‌گیر و حسود
و چهار چشمى همه چیز را مى‌پاید …
از این اتاق به آن اتاق سرک مى‌كشى،
از حیاط به توى هال مى‌پرى،
از پله‌ها به طبقه بالا می‌روى، بر می‌گردى …
پرده و قالى و سماور و گل و میوه و چاى و شربت و شیرینى
و شهرام و رامین و مهین و شهین ...
غرق در همین كشمكش‌ها و گرفتاری‌ها و مشغولیات و خیالات

مى‌روى و مى‌آیى و مى‌دوى و مى‌پرى
كه ناگهان سر پیچ پلكان جلوت یک آینه است …

از آن رد مشو …!
لحظه‌اى همه چیز را رها كن
خودت را خلاص كن
بایست و با خودت روبرو شو
نگاهش كن
خوب نگاهش كن!

او را مى‌شناسى؟
دقیقا وراندازش كن
كوشش كن درست بشناسی‌اش
درست بجایش آورى
فكر كن ببین این همان است كه مى‌خواستى باشى؟
اگر نه
پس چه كسى و چه كارى فوری‌تر و مهم‌تر از اینكه
همه‌ی این مشغله‌هاى سرسام آور و پوچ و روزمره و تكرارى و زودگذر و
تقلیدى و بی‌دوام و بى‌قیمت
را از دست و دوشت بریزى و به او بپردازى
و او را درست كنى

فرصت كم است!
مگر عمر آدمى چند هزار سال است؟!
چه زود هم مى‌گذرد
مثل صفحات كتابى كه باد آن را ورق مى‌زند،
آن‌هم كتاب كوچكى كه پنجاه، شصت صفحه بیشتر ندارد ….

دوست دختر سابق

دیدم یه شماره غریب اس ام اس داده: "چطوری مهندس بی معرفت؟"
زدم: شما؟
زد: "یکی که با وجود همه بی معرفتیات دلش طاقت دوریتو نداره و همیشه برمی
گرده طرف تو."
یکم فک کردم و گفتم: "نیوشا تویی؟ برگشتی ایران عسلم؟ نیوشا از اون موقع
که تو رفتی از دلتنگی تو و تنهایی دارم میمیرم، اما چون میدونستم هیشکیو
مثل تو نمی تونم دوست داشته باشم سمت هیشکی نرفتم."
گفت: "من نیوشا نیستم، فک کنم با وجود نیوشا باید به من بگی دوست دختر سابق."
کلی فک کردم قبل نیوشا با کی بودم،
زدم: "یاسمن تویی؟ تو دوست دختر اول و آخر من و ملکه آرزوهای منی تا ابد،
سابق چیه، میگن دلتو به هرکی بار اول ببازی دیگه بقیه عشقا برات بی رنگ
میشه و منم که دلم به تو قفل شده نفس."
گفت: "من یاسمن نیستم، حالا که اِنقد سرت شلوغه کاش لااقل یادگاری ازت تو
دلم نبود."
کلی فک کردم خدایا یادگاری تو دل؟ کدومشونه!؟
گفتم: "ستاره تویی؟ باید قبول کنی برای ما زود بود و آبروی خودمون میرفت،
صد بار بهت گفتم اون بچه رو بنداز، هنوزم دیر نشده، اگه بندازیش میتونیم
تا ابد با هم بمونیم زندگی من، هنوزم جدایی از تو رو باور نمی کنه دلم."
گفت: "احمق، من عاطفه ام، فک نکنم بشناسی، با اینکه آخرین دیدارمون 2
ساعت پیش بوده، نمی خواد بقیه رو رو کنی کثافت، حیف من که وسط کلاس از
دانشگاه برگشتم اومدم دم خونه دنبالت بريم بيرون با هم دور بزنيم."
منم با كمال پررويي زدم:
"عاطفه، ميدونستم تويي عزيزم، داشتم اذيتت
ميكردم ببينم چقدر دوستم داري و روم حساسی!؟!

عجیب ترین وصیت نامه ها

همه افراد با توجه به دارایی های خود و برای اینکه پس از مرگشان اختلافاتی به وقوع نپیوندد
وصیت نامه خود را تنظیم میکنند و اموال و دارایی خود را تقسیم میکنند.
اما بعضی مواقع این وصیت نامه ها باعث تعجب همگان میشوند.
عده ای هستند که بعد از مرگ خود برای انتقام یا برای مشهور شدن یا به علت نداشتن
هیچ وارثی وصیت هایی میکنن که مورد تعجب همگان میشود.
در زیر تعدادی از این وصیت های عجیب را میخوانیم


بچه بیشتر بیاری ارث را میبری:چارلز وانس میلر
او در سال 1926 درگذشت،او یک وکیل بود اما هیچ وارثی نداشت به همین علت وصیت کرد
تا اموالش را بفروشند و به زنی که بیشترین بچه را به دنیا آورده بدهند.در این رقابت
چهار زن با به دنیا اوردن 9 فرزند به مقدار مساوی از دارایی های میلر برخوردار
شدند.او با مرگ خود باعث شد 36 بچه زندگی خوبی داشته باشند. 


روزی یک شاخه گل : جک بنی یکی از کمدین های بزرگ آمریکا
او بسیار عاشق همسرش بود.او وصیت کرد بعد از مرگش هر روز یک شاخه گل رز به
درب خانه همسرش ببرند.این کار به مدت 9سال انجام شد تا سرانجام او نیز درگذشت.


همه چیز مال سگم : الکساندر مک کویین یکی از طراحان خوب لباس
او هیچ وارثی نداشت و تنها دوستش سگش بود او تمام دارایی خود را به
این سگ بخشید و مقدار زیادی نیز به کمیته های حمایت از حیوانات کمک کرد. 


از زندگی درجوب تا کاخ نشینی
به مانند بالا کارلوتا لیبنستین پس از مرگش در سال 1991 مقدار زیادی
پول برای سگ خود به ارث گذاشت او همچنین خانه بزرگ و ویلایی خود را به تعدادی سگ
بخشید تا دیگر در جوی آب نخوابند و خانه بزرگی داشته باشند.


ملکه خساست:در سال 1997
وقتی هری هلمسلی درگذشت یک خانه به ارزش میلیون ها دلار از خود به یادگارگذاشت.همسر
سابق او این اموال را مصادره کرد و با داشتن ثروت بسیار به علت پرداخت نکردن مالیات
به زندان رفت.او در سال 2007 از دنیا رفت و تنها مقدار کمی برای نوه های خود به
یادگارگذاشت و حتی به دو تا از نوه های خود هیچی نداد.


به خاک نسپارید:جرمی بنتهام
او که در دوران خود یک دانشمند و فیلسوف بزرگ بود در سال 1832 درگذشت و وصیت کرد تا بدن اورا با یونجه
پر کنند و بر روی یک صندلی بگذارند.بدن او امروزه در دانشگاه لندن وجود دارد. 


انتقام با سیگار:ساموئل برت
او به خاطر مخالفت های همسرش نمیتوانست سیگار بکشد او پس ار مرگ وصیت کرد تا اموالش به همسرش برسد به
این شرط که او روزی 5 سیگار بکشد.


یه قوطی قبر:شاید شما اسم فرد بایر را نشنیده باشید
اما حتما قوطی های چیپس را دیده اید.او با اختراع این قوطی ها توانست کمک
عظیمی به این عرصه بکند.او وصیت کرد تا پس از مرگش. بدنش را در این قوطی جای
دهند.


خاک سپاری در فضا:ژان رودنبری
او در سال 1991 درگذشت.او خالق پیشتازان فضا بود و وصیت کرد تا بدنش به فضا برود .مقداری از بدن
او با شاتل کلمبیا به آسمان برده شد و باقی بدنش در سفرهای بعدی به فضا برده شد.


آرزوی مرگ : ژان کنور
او در سال ۱۹۹۷ در کنتاکی درگذشت و یک خانه به ارزش زیادی برای بازیگر فیلم آرزوی مرگ به ارث گذاشت اما خواهر
او بسیار مخالفت کرد و تنها نیمی از دارایی او به این بازیگر رسید و او نیز این پول را به خیریه بخشیده

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 بیچاره دختر پسرها


بیچاره دختر ؟؟؟؟

اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه! اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!
اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!
اگه مودبانه حرفبزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!
اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!
اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار! اگهاروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!
اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره! اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه ! اگه…………چکار کنه بمیره خوبه؟

 بیچاره پسرها؟؟؟؟
اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟
اگه لباس های معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری.
اگه زیاد بگن دوستت دارم میگن باز چه نقشه ای تو سرته؟
اگه نگن دوستت دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه؟
اگه زیاد بهتون بزنگن میگن اعتماد نداری.
اگه نزنگن میگن سرت خیلی شلوغه.
اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی.
اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی؟
اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی.
اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی


راننده تاکسی
 مسافر تاکسی آهسته روی شونه راننده زد چون می خواست ازش یه سوال بپرسه ... راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد. نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس. از جدول کنار خیابون رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه... اما کنار یک مغازه توی پیاده رو متوقف شد... برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد.
سکوت سنگینی حکمفرما بود تا اینکه راننده رو به مسافر کرد و گفت: «هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!» مسافر عذرخواهی کرد و گفت: «من نمی دونستم که یه ضربه کوچولو این همه تو رو می ترسونه.»

راننده جواب داد: «واقعا تقصیر تو نیست. امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده تاکسی دارم کار می کنم، آخه من 25 سال راننده ماشین جنازه کش بودم!»

  

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

http://www.vahidweb.com/uploads/posts/2012-07/1341912362_fu2005.jpg
 

آنکه شادی را پاک می کند ، روان آدمیان را به بند کشیده است . حکیم ارد بزرگ 

عشق همانند مغناطیسی است که ما را به مبدا خود جذب می کند . باربارا دی آنجلیس 

اگر همه آرزوها برآورده می شد ، هیچ آرزوئی برآورده نمی شد. یونسکو 

از دیگران نخواهیم رخدادهای اندوهناک گذشته خویش را برایمان بازگویند . حکیم ارد بزرگ 

مقام عالی انسانی در برابر شماست. آن را بدست آورید. شیللر

به زبانت اجازه نده که قبل از اندیشه ات به کار افتد. شیلون

کسی ، رستاخیز و دگرگونی بزرگی را فراهم می آورد که پیشتر بارها و بارها با تصمیم گیری های بسیار ، خود ساخته شده باشد . حکیم ارد بزرگ

اگرآنچه انجام می دهید،ناحق باشد،موفقیتی کسب نخواهید کرد. توماس کارلایل. فیلسوف اسکاتلندی

وقتی که رویا می بینم ، احساس جوانی می کنم. الیزابت کوتورث

اگر برای رسیدن به آرزوهای خویش زور گویی پیشه کنیم ، پس از چندی کسانی را در برابرمان خواهیم دید که دیگر زورمان به آنها نمی رسد . حکیم ارد بزرگ

لازمه موفقیت ،در توانائی تمرکز انرژی ذهنی و جسمی وبدون وقفه بروی یک مسئله است بی آنکه احساس خستگی کنید. توماس ادیسون

آموزش توانسته است جمعیت فراوانی را باسواد کند، امانتوانسته است، به آنها بگوید چه بخوانند. جی.تراولیان

آنکه نمی تواند از خواب خویش برای فراگیری دانش و آگاهی کم کند ارزش برتری و بزرگی ندارد . حکیم ارد بزرگ

لباس قدیمی را بپوشید ولی کتاب نو بخرید. آستین فلپز

هرگز هیچ هدفی را رها مکنید، مگر اینکه ابتدا قدم مثبتی درجهت تحقق آن برداشته باشید . آنتونی رابینز

آنان که مدام دل نگران ناتوانان هستند هیچ گاه نمی توانند ناتوانی را نجات بخشند ! با اشک ریختن ما ، آنها توانا نمی شوند باید توانا شد و آنگاه آستین همت بالا زد . حکیم ارد بزرگ

کامیابی تنها در این است که بتوانی زندگی را به شیوه خودسپری کنی. کریستوفرمورلی

اگر می خواهی دوستیت پا برجا بماند هیچ گاه با دوستت شریک مشو . حکیم ارد بزرگ

سعادت عادت است آنرا پرورش دهید. آلبرت هوبار

دانشگاه تمام استعدادهای افراد،ازجمله بی استعدادی آنهاراآشکارمیکند. چخوف

دوستی با کسی که باورهایت را نمی پذیرد به جایی نخواهد رسید . حکیم ارد بزرگ

معاشرت بر دانائی می افزاید ولی تنهائی مکتب نبوغ است. گیبون

صرفه جوئی خود یکی از منابع مهم درآمد است. الکساندردوما

گفتگو با خردمندان و دانشوران ، پاداشی کمیاب است . حکیم ارد بزرگ

همه ما نیاز داریم که دائماٌ احساس رشد عاطفی و معنوی کنیم . این غذایی است که روح ما به آن محتاج است . آنتونی رابینز

اینترنت همانند دریاست ، کسی که آن را نمی شناسد همانند کسی ست که شنا را نمی داند . حکیم ارد بزرگ

حوادث چون روزها سپری می شوند. مثل افریقائی

بهترین چاره غضب ، به تاخیر انداختن آن است. سلیکا

بزرگترین گمشده های ما در زندگی ، نزدیکترین ها به ما هستند ! . حکیم ارد بزرگ

دانه خدمت نیکو بیفشان.یادگارهای شیرین از آن بیرون خواهد آمد . مادام دوستاهل

بهترین زمان برای رفع عواطف منفی هنگام بروز و احساس آنهاست. هنگامی که این عواطف قدرت گرفتند، رفع آنها بسیار مشکلتر است. آنتونی رابینز

تاریکی در زندگی ماندگار و ابدی نیست ، برسان روشنایی . حکیم ارد بزرگ

آن گاه هر کاری که از شما سر بزند سرشار از عشق و شور زندگی خواهد بود . باربارا دی آنجلیس

گنج هائی که در قلب هستند ، قابل سرقت نیستند. ضرب المثل روسی

هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می رسد. توماس کارلایل

غذا را سبک کن تا ازمرض ایمن شوی . جالینوس

ایستایی وجود ندارد ، هر چه هست جوشش و جاری بودن است . حکیم ارد بزرگ

اگر زندگی با تو سرناسازگاری دارد تو با او سازش کن. اسپارت

کیش خوب همانند فوتبال خوب است، حرف نمی زند ، عمل می کند. کن بلانچارد

آدمیانی مانند گل های لاله ، زندگی کوتاه در هستی و نقشی ماندگار در اندیشه ما دارند . حکیم ارد بزرگ

از زندگی خود لذت ببرید، بدون آنکه آنرا با زندگی دیگران مقایسه کنید. کندورسه

تصمیم بگیرید که چه می خواهید و مشخص کنید که چه عاملی مانع رسیدن به آن خواسته است. آنتونی رابینز 

سرایش یک بیت درست از زندگی ، نیاز به سفری ، هفتاد ساله دارد . حکیم ارد بزرگ

هر چه بیشتر عشق بورزید ، عشق و شور زندگی بیشتری به شما روی خواهد آورد . باربارا دی آنجلیس

اگر همسر شما در اثر فشار کار ، سخنان دلسرد کننده ای می گوید معنی اش آن نیست که به آخر خط رسیده اید . معنی اش آن است که همسر مورد علاقه شما به محبت و حمایت بیشتری نیاز دارد. آنتونی رابینز

آدمی با کینه ، زندگی را بر دوستان نیز تنگ می کند . حکیم ارد بزرگ

یکی از ناشناخته ترین لذتها در زندگی حرف زدن با خویشتن است. فرانسیس رواتر

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در روابط عاشقانه، مثل سایر روابط، چیزهای کوچک و جزئی هستند که اهمیت دارند.

 همانطور که به زبان آوردن یک کلمه نادرست یا یک نگاه ناجور می‌تواند یک زوج را هفته‌ها به قهر بکشاند، رفتارهای جزئی و کم‌اهمیت هم باعث موفقیت و دوام یک رابطه می‌شوند. یک هدیه کوچک، یک تحسین غیرمنتظره و یک لحظه تماس جسمی می‌تواند یک رابطه را مستحکم‌تر کند.

 
 

 


به اعتقاد روانشناسان، این ابراز علاقه‌ها و محبت‌ها خیلی بیشتر از گوش دادن فعال و اعتماد در رابطه اهمیت دارند. تحقیقات مختلف 10 رمز موفقیت شاد، راضی و خوشبخت نگه داشتن زوج‌ها را معرفی کرده است.

1. به همسرتان بگویید دوستش دارید.

بااینکه درست است که عمل کردن بهتر از حرف زدن است اما گاهی‌اوقات کلمات و حرف‌ها تاثیر به‌مراتب بیشتر نسبت به اعمال دارند. هرازگاهی احساساتتان را به صورت کلامی نشان دهید. یک "دوستت دارم" ساده می‌تواند احساسی عالی در همسرتان ایجاد کند و باعث می‌شود او احساس دوست‌ داشته شدن و امنیت کند.

2. کمی محبت نشان دهید.

رفتارهایی که نشان‌دهنده صمیمیت جسمی است—گذاشتن دستتان پشت همسرتان، انداختن دستتان روی شانه‌هایش وقتی جلوی تلویزیون نشسته‌اید، گذاشتن دستتان روی پایش وقتی کنار هم نشسته‌اید، گرفتن دست‌هایش موقع راه رفتن—احساسی گرم و صمیمی به همسرتان منتقل می‌کند و عشق و محبت شما را به او می‌رساند. 

3. همسرتان را تحسین کنید.

همیشه چیزهایی که در همسرتان دوست دارید را به او بگویید—چیزهایی که تحسین می‌کنید، چیزهایی که در شما ایجاد غرور می‌کند، توانایی‌ها و نقاط قدرت او. ایجاد یک رابطه عاشقانه فقط مربوط به پیوند درونی نیست، برای به دست آوردن چنین رابطه‌ای باید بتوانید او را تشویق و تحسین کنید و برای رشد و پیشرفت در جریان زندگی حمایتش کنید. به همسرتان کمک کنید از توانایی‌های خود در بالاترین حد استفاده کند.

4. خود را تقسیم کنید.

چیزهایی که دوست دارید و دوست ندارید، آرزوها و ترس‌ها، دستاوردها و اشتباهات یا هر چیز دیگر مربوط به خودتان را فقط برای خود نگه ندارید. اگر چیزی برایتان مهم است، آن را با همسرتان تقسیم کنید. از این مهمتر، این تقسیم کردن خودتان باید بیشتر از هر کس دیگر با همسرتان باشد. بااینکه لازم است در هر رابطه‌ای کمی فضای شخصی برای هر دو طرف وجود داشته باشد، اما همسرتان باید همیشه نزدیک‌ترین فرد به شما باشد.

5. هر زمان همسرتان نیاز داشت، حضور داشته باشید.

وقتی همسرتان با یک مشکل مهم در زندگی خود روبه‌رو می شود، مثل از دست دادن کار خود یا مرگ یکی از عزیزانش، مشخص است که باید چه بکنید. اما در اتفاقات جزئی زندگی هم خیلی مهم است که همیشه برای او حضور داشته باشد-مثل یک مشاجره کوچک در محل‌کار، یک اشتباه کاری و ... باید به حرف‌های او گوش دهید، با او دردودل کنید و بتوانید آرامش را دوباره به همسرتان برگردانید. 

6. هدیه بدهید.

از فرصت‌ها برای دادن هدایای مادی استفاده کنید. یک کتاب خوب، یک دسر خوشمزه، یک تکه طلا یا جواهر یا لباس، هر چیز کوچک یا بزرگی که به او نشان دهد به فکرش هستید. یک یادداشت عاشقانه برای او بگذارید یا یک پیامک عاشقانه بفرستید. این کارها به همسرتان نشان می‌دهد همیشه به یادش هستید و دوستش دارید.

7. به نیازها و کمبودهای همسرتان با سخاوت جواب دهید.

یکی از بزرگترین قاتلان روابط، انتظارات غیرمنطقی است. شما با یک انسان ازدواج کرده‌اید نه یک ربات، انسانی که سرشار از اشتباه و نقص است. اینها خصوصیات او هستند نه اشکالات او. باید یاد بگیرید خصوصیات و ویژگی‌های همسرتان را بشناسید و تحسین کنید. باید او را همانطور که هست بپذیرید. ازآنجاکه ضعف‌های ما در مرکز عمیق‌ترین ناامنی‌های ماست، به هیچ عنوان سعی نکنید اشتباهات و اشکالات او را برجسته‌تر از آنچه که هست نشان دهید.

8. "زمان تنهایی" را یکی از اولویت‌ها قرار دهید.

هر چقدر هم هر دو شما زندگی‌های پرمشغله‌ای داشته باشید، حتماً حداقل یک یا شب در هفته را تنها با هم بگذرانید. تجربه‌های تازه با هم داشته باشید، از خاطراتتان برای هم بگویید و از بودن با هم لذت ببرید.

9. هیچ چیز را دست‌کم نگیرید.

هر روز بخاطر وجود همسرتان و هزاران خوشی که با خود به زندگی‌تان آورده است، قدردانی و شکرگزاری کنید. به خاطر داشته باشید که اگر در رابطه‌تان شاد و خوشبخت هستید، مطمئناً همسرتان روزی هزاران کار انجام می‌دهد که رابطه‌تان پابرجا بماند. هیچوقت این را دست‌کم نگیرید.

10. به دنبال برابری باشید.

حتماً از قانون طلایی رابطه پیروی کنید: با همسرتان همانطور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. کارها و مسئولیت‌ها را بین خودتان تقسیم کنید و انتظار چیزهای غیرمنطقی نداشته باشید که خودتان حاضر به دادن آنها نیستید.  

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مطالب خنده دار, شوهر خاله, چشم شور
 
یادمه بچه گی هام شوهر خاله ام همیشه می گفت: تو یه چیزی میشی ... تو یه چیزی میشی ... واقعا سق سیاهی داشت و چشم شوری که بعد از این همه سال هیچی نشدم ... همه ما آرزوهایی داشته ایم یا داریم که به آنها نرسیده ایم یا هرگز نخواهیم رسید.
بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن ... نمونه هایی از این دست را بخوانید...
 
- ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!

 

 

 

- قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!
- موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!
- پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن!
- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!
- مانیتور هم نشدیم ازمون چشم برندارن!
- کلاه هم نشدیم حداقل باعث سرگرمی ملّت باشیم!
- ته دیگ هم نشدیم که واسطه رسیدن بهمون کلی صبر و سعی و تلاش کنن!
- خودکار هم نشدیم که علم و دانش به دست خودمون نوشته بشه!
- کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کله مون بکشن!
- صندلی هم نشدیم چهار نفر بهمون تکیه کنن!
- مدیر بانک هم نشدیم بریم کانادا خونه 2 میلیاردی بخریم هدیه بدیم به دخترمون!
- آبدارچی بانک هم نشدیم 1 میلیارد بزنیم به جیب!
- بزم نشدیم یه علفی چیزی به دهنمون شیرین بیاد!
- آفساید که خوبه یه خطای ساده هم نشدیم قدِ یه کارت زرد ازمون حساب ببرن... اه
- بیل گیتس هم نشدیم که 500 دلار در ثانیه درآمدمون باشه
- لواشکم نشدیم که یکی برامون ضعف کنه...
- فرزند آخرم نشدیم که هر چی خواستیم مامان بابامون برامون بخرن!
- فرزند آخر هم نشدیم که با داداش بزرگمون بریم بیرون دور بزنیم و حالشو ببریم!
 
 
- به استاد میگم استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگهههههههههه، یه نگاه عاقل اندر دیوانه کرد، دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون! استادم نشدیم شخصیت کسی رو خرد کنیم!
- مامور راهنمایی رانندگی هم نشدیم موقع امتحان گرفتن از زنا کلی بخندیم!
- زمبه هم نشدیم حداقل سگارو نگرانمون باشه...
- تام و جری هم نشدیم زندگی مون سرتاسر هیجان باشه
- نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه
- نوزادم نشدیم یکی بغلمون کنه
- شریعتی هم نشدیم هر چی جملات قصاره نسبت بدن به ما
- ای کی یو سان هم نشدیم آب دهن بمالیم کف کلمون، همه چی حل شه!
- چاقو هم نشدیم تا حداقل اینجوری بتونیم تو دل کسی بریم
- قاصدک هم نشدیم، پیام رسان و سنگ صبور عشاق شیم
- عینک آفتابی هم نشدیم دنیا رو از دید بقیه ببینیم
- فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه
- گوشواره هم نشدیم آویزون ملت شیم
- معادله هم نشدیم، کلی آدم دنبال این باشن که بهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن
- کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم
- ماکسیما در افغانستان حدود 6 میلیون تومانه، افغانی هم نشدیم بتونیم ماکسیما بخریم!
- مارک آنتونی هم نشدیم جنیفر لوپز رو طلاق بدیم
- ای خدا ... بامزی هم نشدیم بچه ها عکسمون رو بچسبونن روی کتاب و دفترشون
- مگس تسه تسه هم نشدیم ملت رو بخوابونیم
- توپ فوتبالم نشدیم 22 نفر به خاطرمون خودکشی کنن
- بوم نقاشی هم نشدیم یکی بیاد رومون 4 تا درخت و 2 تا دونه پرنده بکشه، قیمتی بشیم واسه خریدن مون سر و دست بشکونن
- گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده
- کبری هم نشدیم تصمیم هامون رو تو کتاب ها بنویسن
- کوزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

- دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن
نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀


اینجوریـاست ؟! آدم باید زرنـگ باشه ؟!

نقـدی بر خـرده فرهنـگ قاپیـدن و چاپیـدن

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


آخرين روزهای اسفند ماه سال 1390 همراه بود با خبر تصادف علی دایی كه پس از شكست تیمش در حال عزیمت از اصفهان به تهران، به علت خواب‌آلودگی خودروی وی واژگون می‌شود. اما از آن جا كه برخی حاشیه‌ها برای من جذاب‌تر و جالب‌ توجه‌تر از اصل موضوع است، خبر سرقت اموال علی دایی از داخل خودروی وی انگیزه‌ی من برای نگارش این یادداشت شد. به قول مأموران آگاهی اجازه دهید صحنه را بازسازی كنیم. علی دایی با خودروی پرادوی خود در محور اصفهان به كاشان در ساعت 20:10 دچار سانحه می‌شود، محمد دایی برادر وی از خودرو پیاده شده و در حالی كه علی دایی بیهوش است با استمداد از اورژانس به همراه وی به یكی از بیمارستان‌های كاشان می‌روند و خودروی پرادوی بی‌در و پیكر را به حال خود رها می‌كنند. به نظر شما با آمار و احتمال ریاضی چقدر احتمال دارد كه افرادی كه وسایل علی دایی را به سرقت برده‌اند، سارق حرفه‌ای باشند؟ با بیان برخی توضیحات و شواهدی كه خودم به عینه با آنها روبرو بوده‌ام، اثبات خواهم كرد این قبیل افراد نه تنها سارق حرفه‌ای و سابقه‌دار نیستند بلكه همین آدم‌های معمولی هستند كه در اطراف ما زندگی می‌كنند. امكان دارد شما با این افراد دوست باشید، همسایه باشید، همكار باشید و خدای ناكرده فامیل باشید. قیافه‌هایشان هم كاملاً معمولی است مثل همه‌ی آدمها. اسلحه و نقاب و شاه كلید هم ندارند.

 داستان اول
بچه بودم و بنّایی داشتیم. جلوی خانه‌مان یك كامیون آجر خالی كرده بودند تا بنای نیمه‌تمام خانه به سرانجام برسد. پدرم یك روز آمد و گفت احساس می‌كنم از این آجرها كم می‌شود. یك روز صبح زود به كمین نشستیم و دیدیم مردی با فرقون دارد از این آجرها بار می‌كند كه ببرد. با پدرم از خانه آمدیم بیرون و جالب این كه طرف فرار نكرد و همچنان داشت به كارش ادامه می‌داد. پدرم گفت: "آقا چه كار می‌كنی؟! این آجرها برای ماست" با خونسردی گفت: "دو تا كوچه بالاتر داریم برای آقا امام حسین تكیه درست می‌كنیم، راه دوری نمی‌رود" پدرم گفت: "با آجر دزدی؟!" مرد پررو گفت: "یعنی شما از یك فرقون آجر برای امام حسین دریغ می‌كنید؟ واقعاً كه!" و پدرم افزود: "زندگی من فدای امام حسین ولی شما باید اجازه بگیرید" و خلاصه بحث بالا گرفت و با دعوا و اعصاب خرد این آقای زبان‌ نفهم را با دست خالی روانه‌اش كردیم رفت.

 داستان دوم
نوجوان بودم و تابستان بود. رفته بودیم به شهرستان‌ آباء و اجدادی‌مان، همراه با پسر یكی از بستگان دور رفتیم به بازار. در حین پرسه‌زدن در بازار به من اشاره‌ای كرد كه "اینو داشته باش" روبروی یك مغازه ایستاد و چند تا سنجاق‌سر را برداشت و درباره‌ی قیمت با فروشنده كه پیرمردی بود وارد صحبت شد و نهایتاً گفت گران است و به ظاهر سنجاق‌ها را سر جایش گذاشت. اندكی كه دور شدیم كف دستش را به من نشان داد و گفت "حال كردی!" و من مات و مبهوت از این حركت وی كه "این چه كاری بود كردی" و او نیز پاسخ داد "آدم باید زرنگ باشه، به تو هم میگن بچه تهران؟!"
این فرد الان زنده است، كاسب است، برای خودش مغازه دارد، زن دارد، آبرو دارد، برای خودش در بازار اعتبار دارد و من سال‌هاست كه ندیدمش. نمی‌دانم الان در شغلش چگونه است. دأبش چیست؟ ولی برای كسی كه دزدی را زرنگی می‌پندارد و می‌گوید كاسب باید زرنگ باشد، بعید است كه اگر جایی فرصتی برای قاپیدن یا تصاحب مال بی‌صاحبی یافت از این فرصت دریغ كند. (منظور از مال بی‌صاحب، مالی است كه هم‌اكنون صاحبش بالای سرش نیست)

 داستان سوم
در دوران سربازی بارها و بارها اتفاق می‌افتاد كه اموال هم‌خدمتی‌ها را می‌بردند. خوب دزد كه نمی‌تواند از بیرون بیاید داخل پادگان و پول و اموال سربازها را ببرد. پس نتیجتاً سارق یا سارقین غریبه نبودند. یكی از بهترین چیزهایی كه دزدیده می‌شد پوتین بود. پوتین را نمی‌شد خیلی محافظت كرد. چون كثیف بود و اگر داخل ساك یا زیر سر می‌گذاشتی كثیف‌كاری می‌كرد و چاره‌ای نبود مگر این كه بگذاری بالای سرت و خوابت هم از عمق هزار پا بیشتر نشود كه اگر كسی خواست ببرد تو بیدار شوی و طرف بیخیال شود. دقت كنید چگونه یك نفر می‌تواند پوتین هم‌خدمتی خودش را ببرد و به روی مباركش نیاورد؟! اینها سارق حرفه‌ای سابقه‌دار نبودند، از همین جوانان رشید این مرز و بوم بودند كه دیپلم گرفته یا نگرفته، آمده بودند خدمت سربازی. این قضیه منحصر به گروهان و گردان ما هم نبود. من در گروهان‌ها و دیگر گردان‌ها هم دوستانی داشتم و همه از این مسأله گلایه داشتند و دزدی در پادگان یك پدیده‌ی فراگیر بوده و هست.

 داستان چهارم
در دوران دانشجویی چندین بار مواد خوراكی و بعضاً غذاهای مرا با ظرفش بردند و حتی ظرف خالی را نیز نیاوردند. اگر بگوییم سرقت اموال در محیط پادگان شاید طبیعی به نظر برسد، در محیط علمی دانشگاه به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. ترم دوم بود كه به یخچال سوئیت ما بچه‌های مهندسی زیاد دستبرد می‌زدند، من در یك اقدام ابتكاری با ماژیك روی در یخچال نوشتم: "بالاخره یه روز می‌گیرمت!" و از آن پس چیزی از آن یخچال جابجا نشد. جالب این بود كه این موضوع با واكنش دانشجویان سارق مواجه شد كه "شما فكر كردید ما دزدیم!" همان ضرب‌المثل بالا بردن چوب و فرار گربه دزده. یك روز صبح در سرویس دانشگاه یكی از همین برادران تحصیل‌كرده‌ی سارق داشت برای دوست بغل دستی‌اش دزدی‌هایش را تئوریزه می‌كرد. او می‌گفت: "ببین ما اینجا همه دانشجوییم، مال من و مال تو نداره". این آقا دانشجوی رشته‌ی دبیری بود و الان معلم است. خدا به خیر كند عاقبت دانش‌آموزانی كه زیردست این فرد تربیت می‌شوند.

 داستان پنجم
مسئول بسیج دانشجویی بودم و بسیج را همراه با اعضای فعّال آن در حالی از نفر قبلی تحویل گرفتم كه هیچ شناخت درستی نسبت به اعضای بسیج و فرهنگ سازمانی آن نداشتم. یك روز دو نفر از بچه‌های بسیج آمدند و گفتند: "حاجی! رفتیم از روابط عمومی دانشگاه دو تا یونولیت تك زدیم (یعنی بی‌اجازه برداشتیم) واسه نمایشگاه" گفتم: "شما خیلی بیخود كردید، همین الان میرید میذارید سر جاش" گفتند: "حاجی! اینو از دوم خردادی‌ها كش رفتیم خودت كه دیدی دانشگاه واسه برنامه‌های بسیج بودجه نمیده، ما هم حق داریم سهم خودمون رو این جوری بگیریم" گفتم: "اینجا صحنه‌ی نبرد با نیروهای بعثی نیست كه شما بروید غنیمت بگیرید! اینجا دانشگاه است و برای خودش قانون دارد. ما سهم بسیج را باید از راه قانونی بگیریم. این كاری كه شما كردید اسمش دزدی است!" و سرانجام با اصرار من رفتند و شبانه مجدداً یونولیت‌ها را سر جایش گذاشتند.

 داستان ششم
ازدواج كردیم و رفتیم سر خانه‌ و زندگی مشترك. در آپارتمان‌مان دو نفر بودند كه با ماشین كار می‌كردند و به اصطلاح مسافركش بودند. یك روز دیدم یكی از اینها دارد با یك صندوق صدقات خالی، سر و كله می‌زند. رو به من گفت: "آقامحمد! شما كه مدیر آپارتمانی از پول صندوق یه قفل بخر برای این صندوق، همین جا هم نصبش كنیم" پرسیدم: "ببخشید این صندوق رو از كجا آوردید؟" گفت: "این رو سر خط پیداش كردم، قفلش رو شكسته بودن، پولاشم برده بودن، من گفتم صندوق خالیش كه به درد كسی نمی‌خوره" من گفتم: "آقای ...! این صندوق صدقات مال ما نیست! اگر نیاز باشد ما یك صندوق صدقات می‌خریم" با یك حالت خاص گفت: "برو بابا تو هم دلت خوشه! میلیارد میلیارد دارن می‌برن، اونوقت تو به این گیر دادی!" گفتم: "در هر صورت من برای این صندوق هیچ هزینه‌ای نمی‌كنم، نمی‌خوام مال شبهه‌ناك بیاد توی این آپارتمان" با لب و لوچه‌ی آویزان و با بی‌میلی گفت: "باشه هر چی شما بگی!". در این داستان به سلسله مراتب سرقت دقت كنید. یعنی یكی پول صندوق را می‌برد و دیگری صندوق قفل شكسته را. مثل شیری كه گورخری را شكار می‌كند و دل و جگر و رانش را می‌خورد، كفتارهایی پیدا می‌شوند كه گوشت‌های پشت و قسمت شكم را بخورند، پس از آنها لاشخورهایی می‌آیند كه گوشت بین دنده‌ها و استخوان‌ها را می‌خورند، نهایتاً هم مورچه‌ها هر آن چه مانده باشد را صاف و تمیز می‌كنند.

 جمع ‌بندی
اختلاس سه هزار میلیارد تومانی كه سال گذشته از آن رونمایی شد (چون از سال 87 شروع شده بود و در 90 به مراحل پایانی و رونمایی رسید) توسط سارقان سابقه‌دار صورت نگرفته است. بلكه خیلی از این متهمان از افراد به ظاهر آبرودار بوده‌اند كه موقعیتی برای بروز و ظهور خرده فرهنگ قاپیدن و چاپیدن مهیا یافته‌اند. حالا یكی در توانش اختلاس سه هزار میلیاردی است، آن دیگری به اندازه‌ی سه میلیارد دستش برای چاپیدن اموال بی‌صاحب باز است، یكی دیگر سه میلیون، یكی دیگر می‌تواند غذای هم‌خوابگاهی‌اش را ببرد، یكی دیگر دستش می‌رسد كه پوتین هم‌خدمتی‌اش را بدزد و ... خلاصه هر كس به اندازه‌ی توانش و بر اساس این فرهنگ غلطی كه در ضمیر بسیاری از ایرانیان درونی‌سازی شده است از این آب گل‌آلود تا بتواند ماهی‌ می‌گیرد و اسمش را هم می‌گذارد زرنگی! ربطی هم به پولدار بودن یا فقیر بودن ندارد. وقتی اسم بلند كردن مال بی‌صاحب را بگذاریم زرنگی، میلیاردر هم كه باشی و اعتقاد داشته باشی آدم باید زرنگ باشد، از بلند كردن یك اسكناس هزار تومانی در خلوت دریغ نمی‌كنی!
همان‌گونه كه در داستان‌های بالا بیان شد، این صفت ناپسند منحصر به یك طبقه یا گروه یا محیط خاص نیست و رفتاری است بیمارگونه و فراگیر كه متأسفم بگویم مردمان برخی از كشورهای دیگر، بر اساس شواهدی كه دیده‌اند ایرانیان را با این ویژگی می‌شناسند که این خیلی بد است ...

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

فرمانده بزرگ

در خلال یک نبرد بزرگ,فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. 
فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان وی دو دل بودند.

فرمانده سربازان را جمع کرد ,سکه ای از جیب خود بیرون آورد , رو به سربازان کرد و گفت : 
سکه ای را بالا می اندازم,اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شکست میخوریم.

بعد سکه را به بالا پرتاب کرد.سربازان همه به دقت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید.
سکه به سمت رو افتاده بود.

سربازان نیروی فوق العاده ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.

پس از پایان نبرد,معاون فرمانده نزد او آمد و گفت:قربان,شما واقعا میخواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟
 فرمانده با خونسردی گفت:بله و سکه را به او نشان داد...
"هر دو طرف سکه رو بود"
 

سوتی های دوست داشتنی ::1::

صبح با مامانم رفته بودیم موزه فرش
دو تا چشم بادومی دیدم به مامان گفتم بریم یکم بهشون فخر بفروشیم که ما ایرانیا چقدر هنرمندیم!
اینم مکالمه من و اون زوج:
- hi!! can you speak English??
آقای چش بادومی با یه لبخند ملیح: _ yes, a bit!
من با یه عالمه ذوق: - then where are you come from?
آقای چش بادومی با به لبخند عمیق: - i am from iran!! :))))
من: :-/ - no i mean are you Japanese?
آقای چشم بادومی به فارسی و در حال خنده: نه بابا! من از دو تا کوچه بالاتر اومدم!!!
من که ضایع شده بودم و همه داشتن بهم می خندیدن لبخند زدم و گفتم: sorry! i don't understand Farsi!!!
و اون زوج رو که از خنده پخش زمین بودن ترک مردم!!! حالا مامانم مگه بس می کنه!

فکر کنم 7-8 ساله بودم که رفته بودیم روستا تو صحرا که بازی میکردم
توی کف پام یه تیکه خار رفته بود و باعث شده بود به شدت ورم بکنه و عفونی بشه . همونجا که منو بردن درمانگاه گفتن باید بریم شهر و بهم واکسن کزاز بزنن . توی راه شنیدم که مامانم میگفت تا رسیدیم ببریمش استخر !!! منم از خوشحالی داشتم پر درمیاوردم که آخ جون چه تفریحی در انتظارمونه . یادمه خواب آلو بودم و دیروقت بود که یهو به خودم اومدم و دیدم تو یه درمانگاه هستیم و میگن باید بهت واکسن بزنیم . اونقدر شوکه شده بودم که استخر چرا به درمانگاه و واکسن تبدیل شد که نگو . شروع کردم به فریاد کشیدن که ولم کنید دست از سرم بردارید . چی کارم دارید قصابها!!!!!!! هنوز که حدود سی سال گذشته یادمه که چه جوری به پرستاره میگفتم قصاب :)))
خلاصه با هزار مشقت و چند نفری منو که تقلا میکردم گرفتن و یه آمپول زدن به بازوم !!!!!! و من کماکان منتظر بود که واکسن که نمیدونستم کلا چی هست و احتمال میدادم یه چیز وحشناک باشه بهم بزنن
بعد که پرستاره گفت :تموم شد برید !
من با تعجب نگاهش کردم و گفتم : واکسن چی شد ؟
پرستار: این واکسن بود دیگه!
من با پررویی : خب نمیشد بهم بگید واکسن همون آمپوله نصف جونم کردید که !!!!!!!!!!!!
پرستاره : !!!!!!!!!!!!
آخرش هم که از درمانگاه اومدیم بیرون دیدم سردرش نوشته :
"" درمانگاه شبانه روزی استخر ""

دوست خواست کلاس بذاره تو مجلس خواستگاریش..از منم دعوت کرد که به عنوان دوست فابریکش تو اون مجلس باشم..خلاصه همه صحبتاشون رو کردن و چششون به من خورد و گفتن که دوست عروس خانم هم صحبت کنه..منم شروع کردم به تعریف و تمجید کردن از دوستم..که اونم خجالت کشید و گفت منم اینقدااا هم تعریف نیستم که من با اعتماد به نفس گفتم..اختیار داری خیلی تعریفی هستی ..تعریفی رو هم باید کرد..خانواده داماد =))) خانواده عروس :((( دوستمم منتظر فرصت بود که گازم بگیره

يه پسر دايي دارم به اسم رضا.اين بنده خدا اعجوبه اي هست در نوع خودش.
چند ماه پيش با ماشين باباش تو محل چرخ ميزد كه يه دفعه ماشين مي افته تو جوب.بچه محلا ميان زور ميزنن درش بيارن زورشون نميرسه اين خودش هم پياده ميشه ماشينو هل ميده ماشين از جوب در مياد ميره ميخوره به ديوار.
چند روز پيش هم با ماشين زده به يه موتوري،اين بنده خدا موتوري افتاده تو كانال اب.(كانال بزرگ بوده)
اين هم پياده ميشه ببينه طرف چيزيش نشده ماشين خلاص بوده ماشينم مي افته تو كانال.

چندتا نکته

خدا هر سال نشان لیاقتی به تو می دهد
نشان لياقت خدا تنها چند خط ساده است.خط هاي ساده اي که بر پيشاني ات اضافه مي شود. 
و روزي مي رسد که پيشاني ات پر از دستخط خدا مي شود.
آيينه ها مي گويند آن کس زيباتر است که خطي بر چهره ندارد. آيينه ها اما دروغ مي گويند. 
دستخط خدا بر هر صفحه اي که بنشيند، زيبايش مي کند.
جواني بهايي است که در ازاي دستخط خدا مي دهيم.دستخط خدا اما بيش از اينها مي ارزد، کيست که جواني اش را به دستخط خدا نفروشد

ما در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با ما موافق هستند
اما زمانی رشد میکنیم که با کسانی باشیک که با ما اختلاف نظر دارند . . .

سکــوت و صبــوری آدم ها را به حساب ضــــعف و بی کســــی شان نگذارید
شاید هنوز به چیــــــــزهایی پای بندند،چیزهایی که شمــــا یادتان نمی آید

این پسرایی که به هر کسی نمیگن عزیزم و قربون صدقه نمیرن...
فقط به عشقشون میگن دوستت دارم يا اینایی که صداشون مردونست
نگاشون جدیه...
اینایی که وقتی ازشون جدا میشی تا یه ساعت دستات بو عطرشونو میده...
يا اینایی که وقتی پیشت نیستن خیالت راحته فقط مال تو ان...
اینایی که وقتی میبینن ناراحتی دلگرمت می کنن و میگن تا اخرش خودم باهاتم...
خیلی مردن بخدا؛خدا براتون نگه داره

دختر خانم اگه میبینی تمام دور و بریات تورو واسه سکس خواستن نگو همه پسرا اینجورین , ارزشت همینقدر بوده ... آقا پسر اگه میبینی همه تورو واسه پولت میخوان نگو دخترا آهن پرستن ... بیشتر از پول تو جیبت ارزش نداشتی ... سلامتی تمام دختر پسرایی که خوب موندن

مردها

مرد ها سکوت می کنند!!!
نمی توانند وقتی که ناراحت هستند، گریه کنند و بهانه بگیرند!!!
مردها نمی توانند به تو بگویند، منو بغل کن تا آروم بشم!!!
نمی توانند بگویند دلشان می خواهد در آغوش تو گریه کنند!!!
ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند!!!
اما نمی توانند صداشون رو مثل دختر بچه ها کنند و جیغ بزنند و بگویند :
عاشقتم!!
مرد همه این ها را قورت می دهد که بگوید یک مرد است!!!
یک آدم محکم که می تواند تکیه گاهت باشد!!!

محبت مادر

دختری با مادرش مرافعه داشت . او بسیار عصبانی شد و از خانه بیرون رفت . 
پس از طی راه طولانی ، هنگامی که از یک فروشگاه کیک عبور می کرد ، احساس گرسنگی کرد . 
اما جیب دختر را بید خورده و حتی یک یوان هم نداشت .

صاحب فروشگاه یک زن سالخورده مهربان بود . پیرزن دید که دختر درمقابل کیکها ایستاده و به آنها نگاه می کند ، از وی پرسید : عزیزم ، گرسنه ای ؟ دختر سرش را تکان داد و گفت : بله ، اما پول ندارم . پیرزن لبخندی زد و گفت : عیب ندارد . مهمان من هستی . پیرزن کیک و یک فنجان شیر برای دختر آورد . دختر بسیار سپاسگذار شد . اما فقط کمی کیک خورد و سپس اشکهایش بر گونه ها و روی کیک جاری شد .

 پیرزن از دختر پرسید : عزیزم ، چه شده است ؟ دختر اشکهایش را پاک کرد و گفت : چیزی نیست .
 من فقط بسیار از شما تشکر می کنم . با وجود آنکه شما من را نمی شناسید ، به من کیک دادید . من با مادرم دعوا کردم .
 اما مادرم من را بیرون رانده و به من گفت : دیگر به خانه باز نگرد .

پیرزن با شنیدن سخنان دختر گفت : عزیزم ، چطور می توانی این گونه فکر کنی ؟ من فقط یک کیک به تو دادم ، اما تو بسیار از من تشکر می کنی . مادرت سالها برای تو غذا درست کرده است ، چرا از او تشکر نمی کنی و چرا با او عوا می کنی ؟ 

دختر مدتی سکوت کرد . سپس با عجله کیک را خورد و به طرف خانه دوید . هنگامی که به خانه رسید ، دید که مادر در مقابل در انتظار می کشد . مادر با دیدن دختر بی درنگ خنده ای کرد و به دختر گفت : عزیزم ، عجله کن غذا درست کرده ام . اگر دیر کنی ، غذا سرد خواهد شد . در این موقع ، اشکهای دختر بار دیگر جاری شد . آری دوستان ، بعضی اوقات ، ما از نیکی و مهربانی دیگران تشکر می کنیم ، اما مهربانی اعضای خانواده مان را نادیده می گیریم .

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

من مسئول چیزی که می گویم هستم،

نه چیزی که تو می فهمی !

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

زندگی ات واقعی نيست

تا زماني كه براي كسي كه قادر به تلافي كار نيك تو نيست ،كاري كني !

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

زن مثل کیسه چای می ماند.

هرگز نخواهی دانست چه قدر قوی است ، تا این که در آب داغ بگذاری اش.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

اتفاقات خوب برای صبوران رخ می دهند.

اما اتفاقات بهتر نصیب کسانی می شود که برای وقوع آن ها تلاش می کنند.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

هرگز توان گروه های وسیع آدم های احمق را دست کم نگیر!

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

نیازی به انتقام نیست. فقط منتظر بمان. آن ها که آزارت می دهند،

سرانجام به خود آسیب می زنند و اگر بخت مدد کند،

خداوند اجازه می دهد تماشاگرشان باشی.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

هر روز سپاسگزارم براي:

شب هایی که به صبح می رسند، دوستانی که بخشي از خانواده مي شوند.

رویاهایی که تحقق می یابند و علاقه هایی که به عشق تبدیل می شوند.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

در حالي كه زاده شده اي تا خودت باشي؛

از تلاش برای تطبیق دادن خودت، دست بردار.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

باید بتوانیم زندگی طرح ریزی شده مان را رها کنیم تا

به آن زندگی که انتظارمان را می کشد، برسیم.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

فقط یک بار جوان هستی. اما می توانی برای همه عمر خام بمانی.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

قلبت را دنبال کن، اما، مغزت را هم با خودت ببر.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

به سیاست مداران حداقل دستمزد را بده و شاهد تغییر سریع اوضاع باش.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

ثروت مندان ثروت مند تر،

بینوایان بینواتر و

احمق ها احمق تر می شوند.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

همیشه به خاطر داشته باش: کسی در جایی به خاطر وجود تو خوشبخت است.

iranalive.ir | گروه اینترنتی ایران الایو

 

 

 

 

انسان هم ميتواند دايره باشد و هم خط  راست.

 

انتخاب با خودتان هست!

 

 تا ابد دور خودتان بچرخيد يا تا بينهايت ادامه بدهيد.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
سالها بعد از گران شدن نان…

مادر به دخترش موقع خواستگاری:
مادر لگد به بختت نزن، پسره نون خشکیه هاااا
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
یادش به‌خیر قدیما دوزار پول می‌دادیم به مادربزرگت، یه ماه خرج خونه بود اما حالا چی… از این جمله‌ها زیاد شنیدیم اما با وضعیتی که الان اقتصاد مملکت داره، نیازی نیست بشینیم پای حرفای پدربزرگ؛ کافیه به همین چند سال قبل فکر کنیم:
یادش بخیر قدیما ده تومن میبردیم مغازه و نیم کیلو پنیر ،یه بسته چای، یه شونه تخم مرغ، دوتا شیشه عسل ،چند کیلو پسته و بادام می‌آوردیم خونه. اما حالا چی؟ همه فروشگاه‌ها دوربین مدار بسته دارن!
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
اما تنها چیزی که تو این دنیا چاره نداره، مرگه! لذا حتی گرانی هم با همه ابعاد خفن، راه‌حلی برای خودش دارد و چه بسا راه‌حل‌هایی:
سه راه برای خلاص شدن از دست گرونی وجود داره:
۱-  یا بابات برات پول در بیاره
۲- یا بابای مردم رو برای پول در بیاری
۳- یا بابات در بیاد تا پول در بیاری
اگر نشد ، از بی پولی بابات در میاد!
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
ضرب‌المثل‌ها و تمثیل‌های رایج در زبان فارسی، بخش بزرگی از میراث ادبیات ماست که با ید به هر شیوه ممکن نسبت به حفظ و حراسات آنها بکوشیم. یکی از راه‌های این امر نیز، زنده نگه‌داشتن ضرب‌المثل‌ها از طریق ویرایش و بروز کردن آنهاست که نمونه‌های زیر، از همین دست ضرب‌المثل‌ها می‌باشد:
 
نه خوردیم نون گندم، نه دیدیم دست مردم!
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
گشنگی نکشیدی که تورم از یادت بره
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
یکی رو تو قصابی راه نمی‌دادن، سراغ طلا فروشی رو می‌گرفت
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
 
آشپز که دو تا شد هیچی، صدتا هم باشه با این قیمت گوشت، عمراً بشه یه دیزی مشتی بزنیم تو رگ!
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
گربه برای رضای خدا موش نمی‌گیره، حقوقش نمی‌رسه بره از قصابی خرید کنه
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
یکی می‌مرد ز درد بی‌نوایی / یکی می‌گفت دلار دارم، می‌خواهی؟
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
البته یک عده هستند که در رفاقت، هم مرام و معرفت دارن هم تربیت و ادبیات خاص خودشان راو این مساله در زمان گرانی هم نمود پیدا می‌کند:
 
گل هم گرون شد. قدر خودت رو بدون چون احتمالاً کود هم گرون میشه!
 
 اس ام اس گرانی, پیامک‌های مخصوص گرانی
 
برای یاد گرفتن روش‌های نوآورانه جهت کنار آمدن با گرانی و تورم، باید از دوره‌های خاص آموزشی استفاده کرد:

جهت خنثی‌سازی گرانی گوشت، به‌جای آّب‌گوشت، روش تهیه off gusht به متقاضیان آموخته شود. (آموزشگاه مهارت زندگی در شرایط گرانی، با مجوز وزارت اقتصاد و بازرگانی!)
 
نویسنده: علی ׀ تاریخ: چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

زندگی مشترک ,دوران عقد
 
مشترک شدن در همه‌چیز در دوران عقد و پس از آن، جذاب به نظر می‌رسد. زوج‌ها از داشتن اتاق ، سلیقه ها، دوستان، سرگرمی‌ها و تفریح‌های یکسان و حتی تکیه‌کلام‌های مشابه لذت می‌برند اما همین موضوع به مرور باعث کاهش احساس عشق و علاقه و حتی از دست دادن هویت طرفین می‌شود...
 
به مرور زمان، «ما» جای «من» را می‌گیرد و خستگی و یکنواختی جایگزین لذت و شور زندگی می‌شود. این مساله حتی در روش زوج‌درمانی به اثبات رسیده است. وقتی دو نفر خود را در همسر بودن خلاصه می‌کنند، دیگر نمی‌توانند مانند قبل احساساتشان را بروز دهند و به تدریج به نقطه‌ای می‌رسند که در رابطه با خود و همسرشان دچار مشکل می‌شوند.
 
سوال‌هایی نظیر «آیا همسرم جلوی پیشرفت من را گرفته است؟»، «او مرا در زندگی نادیده می‌گیرد؟» و... ناشی از یکی شدن‌های افراطی و قربانی کردن «من» است. سوال‌هایی که درنهایت رابطه را فنا می‌کند.
 
برخی روش‌ها به زوج‌ها کمک می‌کنند در عین با هم بودن به خودشان فرصت دهند نفسی تازه کنند. این روش ها را از همین حالا یاد بگیرید تا با توقعات نابجا وارد زندگی مشترک نشوید و آینده خود و نامزدتان را از یک رابطه کسل کننده در امان دارید.
زن و مرد حتی وقتی ازدواج می‌کنند 2 نفر با 2 سلیقه متفاوت هستند و هر دو باید به تفاوت‌های هم احترام بگذارند. در واقع آنچه باعث جذب 2 نفر به هم می‌شود، همین تفاوت‌هاست؛ تفاوت‌هایی که در طول زمان به دست فراموشی سپرده می شود
 
2 نفر باشید
 
این باور اشتباه است که اگر زندگی مشترکی را آغاز کرده‌ایم، باید یک چیز را دوست داشته باشیم، سلایقمان یکی باشد و افکار هم را بپذیریم. بیان جمله‌هایی نظیر «اگر آنچه من می‌خواهم نمی‌پسندی، یعنی دوستم نداری» اشتباه است.
 
زن و مرد حتی وقتی ازدواج می‌کنند 2 نفر با 2 سلیقه متفاوت هستند و هر دو باید به تفاوت‌های هم احترام بگذارند. در واقع آنچه باعث جذب 2 نفر به هم می‌شود، همین تفاوت‌هاست؛ تفاوت‌هایی که در طول زمان به دست فراموشی سپرده و باعث خسته‌شدن 2 نفر از هم می‌شود و عشق را از بین می‌برد.
 
خود را فدا نکنید
 
فراموش کردن و کنار گذاشتن علایق، دوستان و سرگرمی‌های شخصی به بهانه ازدواج و آغاز یک زندگی مشترک، برخلاف تصور، عشق و محبت را بین زوج‌ها افزایش نمی‌دهد بلکه به‌تدریج باعث بروز بحث و جدل و حتی جدایی بین آنها خواهدشد.
 
خود را فدای دیگری کردن، فقط ظاهری فریبنده دارد اما به زودی روابط صمیمانه همسران را مسموم می‌کند. اینکه یکی از طرفین فضایی ایجاد کند که خوشایند طرف مقابل باشد، ابتدا بسیار خوب و عاشقانه به نظر می‌رسد اما به مرور فرد از زندانی‌شدن در سلایق دیگری خسته خواهد شد و ناگهان آشفته می‌شود.
 
 
گاهی باید دور باشید
 
شاید در دوران نامزدی و عقد بیشترین انگیزه و تمایل را برای با هم بودن داشته باشید. ساعت ها با هم بیرون از خانه بودن، مهمانی های پی در پی رفتن و تلفن هایی که روز و شب نمی شناسند، ویژگی های جالب دوران نامزدی برای خیلی از زوج های جوان است. اما باید بدانید این رفتارها در دراز مدت دردسرساز می شوند.
 
هر کس برای خود قلمرویی دارد که مخصوص اوست و حق دارد که بعد از ازدواج هم این قلمرو شخصی را حفظ کند. فضاهایی برای تنها بودن، تنها فکر کردن بدون این که سین جیم شود و فضایی برای بازگشت به خوشی های تک نفره اش. اهداف شخصی ما هم به همین فضاها برمی گردد.
 
اما گاهی 2 نفری که با هم ازدواج می‌کنند، نسبت به هم احساس مالکیت دارند و به خودشان حق می‌دهند که در مورد هر چیز مربوط به او تصمیم بگیرند و این به معنی از دست دادن حریم خصوصی است.
 
اجازه بدهید ساعت‌ها یا روزها بین شما فاصله باشد. دیوار جداکننده عشق و مالکیت بسیار نازک است. آنچه بین شماست، باید احساس عشق باشد، نه تملک. اگر احساس می‌کنید جدایی همسرتان از شما برای چند ساعت اشکالی ندارد پس با آزاد بودن او مشکلی ندارید و عشق شما واقعی است اما اگر می‌خواهید او را پیش خود نگه دارید تا مبادا از شما غافل شود، احساس مالکیت می‌کنید. زندگی مشترکی بادوام می‌ماند که زن و شوهر در آن به هم عشق بورزند نه اینکه دیگری را در تصرف خود بگیرند
نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

قضاوت آدمها

خیلی‌ها ظاهرتون رو می‌بینن و قضاوت می‌کنن
ولی عده کمی هستند كه واقعا شما رو مي‌شناسند
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/77/03.jpg
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/77/04.jpg

به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید :
1- چهره.
2- والدین(پدرومادر).
3- زادگاه.

چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد.؟

ادامه مطلب یادت نره !!!!!!!


ادامه مطلب
نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ماجراهای خنده دار

خدایا میشه ما رو امتحان کنی ببینی جنبه پولدار شدنو داریم یا نه؟
-----
با دختر خالم رفته بودیم بیرون، دوست پسرش ما رو دید اومد جلو گفت : " این
پسره کیه؟ " دختر خالم هم اومد تریپِ دفاع از ما بیاد گفت :
"هر خری که هست به تو چه؟ " من ومیگی.....
------
هفته اول سال تحصیلی بود. با رفقیم رفته بودیم دانشگاه ولی کلاس تشکیل نشد
وقتی تو سالن برمیگشتم دیدیم یک کلاس 12,10 تا دختره ولی هنوز استاد نیومده .
این دوستمم کلا سرش درد می کرد واسه اذیت کردن ,سنش هم بالا بود , گفت من به
جای استاد می رم سر کلاس تو 3,4 دقیقه دیگه بیا صدام بزن جیم شیم . رفت داخل
بلند گفت سلام بچه ها , همین جور تخته پاکن رو بر داشت داشت تخته رو پاک می
کرد , می گفت سال جدید تحصیلی رو تبریک می گم , که یکی از دخترا گفت استاد که
سر کلاسه , من از شیشه در نگاه می کردم دیدم استاد خانومه وسط بچه ها نشسته ,
رفیقم کلا سرخ شده بود ولی کم نیاورد گفت ببخشید فکر کنم کلاس رو اشتباه امدم
, بعد امد بیرون من افتاده بودم کف سالن داشتم می خندیدم
------
خواب بودم، پسرداییم رفته سروقت گوشیم اسم خودشو بهIrancell تغییر داده، روز
و شب بهم SMS میده مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک!!:
------
عاشق اینم که وقتی استاد می پرسه : تا کجا درس دادم؟
همه مثه بـُــز همدیگه رو نگاه می کنن و هیچ کس جوابی نمی ده ...!!!
عاشق این اتحاد و هماهنگیم توو وا نکردن لای جزوه!!
------
به خاله ام که در آمریکا زندگی می کنه با کلی ذوق و شوق گفتم: خاله! من خیلی دوست دارم بیام اون جا زندگی کنم.
برگشته می گه: خوب این جا کسی رو داری بری پیشش؟
------

خاطره دانشجویی

اوایل ترم بود. صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه.
چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از دخترای آس و خوشگل کلاس جلو نشسته
یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و
گفتم: کرایه ی خانم رو هم حساب کنید دختره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی
و تعارف که نه ... اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا منم که عمرا این موقعیتو
از دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم می گفتم به خدا اگه بزارم تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده
همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم،
بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟
یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلوُ
که دیدم خانم خوشگله کرایه ی جفتمونو حساب کرد ولی از خنده داشت میترکید :|
داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت: پیش میاد عزیزم ناراحت نباش
موافقی ناهارو با هم بخوریم؟ :) حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم :(
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه 
این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو "مستضعف" سیو کرده !!!

سوال عجیب از گورخر

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/77/18.jpg

از گورخری پرسیدم :
تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا اینکه سیاهی راه راه سفید داری؟

گورخره به جای جواب دادن پرسید:
تو خوبی فقط عادتهای بد داری، یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقتها شلوغ می کنی، یا شیطونی بعضی وقتها ساکت میشی؟
ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای بعضی روزها خوشحالی؟
لباسات تمیزن فقط پیرهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟

و گورخر پرسید و پرسید و پرسید و پرسید و پرسید و بعد رفت
دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره راه راهاشون چیزی نمیپرسم!!!
شل سیلور استاین

جدای طنز این متن، بعضی سوالای این گورخر که گیر سه پیچ داده واقعا آدمو به فکر فرو می بره!!

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید
 

در روابط عاشقانه، مثل سایر روابط، چیزهای کوچک و جزئی هستند که اهمیت دارند. همانطور که به زبان آوردن یک کلمه نادرست یا یک نگاه ناجور می‌تواند یک زوج را هفته‌ها به قهر بکشاند، رفتارهای جزئی و کم‌اهمیت هم باعث موفقیت و دوام یک رابطه می‌شوند. یک هدیه کوچک، یک تحسین غیرمنتظره و یک لحظه تماس جسمی می‌تواند یک رابطه را مستحکم‌تر کند.

به اعتقاد روانشناسان، این ابراز علاقه‌ها و محبت‌ها خیلی بیشتر از گوش دادن فعال و اعتماد در رابطه اهمیت دارند. تحقیقات مختلف 10 رمز موفقیت شاد، راضی و خوشبخت نگه داشتن زوج‌ها را معرفی کرده است.



1. به همسرتان بگویید دوستش دارید.

بااینکه درست است که عمل کردن بهتر از حرف زدن است اما گاهی‌اوقات کلمات و حرف‌ها تاثیر به‌مراتب بیشتر نسبت به اعمال دارند. هرازگاهی احساساتتان را به صورت کلامی نشان دهید. یک "دوستت دارم" ساده می‌تواند احساسی عالی در همسرتان ایجاد کند و باعث می‌شود او احساس دوست‌ داشته شدن و امنیت کند.



2. کمی محبت نشان دهید.

رفتارهایی که نشان‌دهنده صمیمیت جسمی است—گذاشتن دستتان پشت همسرتان، انداختن دستتان روی شانه‌هایش وقتی جلوی تلویزیون نشسته‌اید، گذاشتن دستتان روی پایش وقتی کنار هم نشسته‌اید، گرفتن دست‌هایش موقع راه رفتن—احساسی گرم و صمیمی به همسرتان منتقل می‌کند و عشق و محبت شما را به او می‌رساند.



3. همسرتان را تحسین کنید.

همیشه چیزهایی که در همسرتان دوست دارید را به او بگویید—چیزهایی که تحسین می‌کنید، چیزهایی که در شما ایجاد غرور می‌کند، توانایی‌ها و نقاط قدرت او. ایجاد یک رابطه عاشقانه فقط مربوط به پیوند درونی نیست، برای به دست آوردن چنین رابطه‌ای باید بتوانید او را تشویق و تحسین کنید و برای رشد و پیشرفت در جریان زندگی حمایتش کنید. به همسرتان کمک کنید از توانایی‌های خود در بالاترین حد استفاده کند.



4. خود را تقسیم کنید.

چیزهایی که دوست دارید و دوست ندارید، آرزوها و ترس‌ها، دستاوردها و اشتباهات یا هر چیز دیگر مربوط به خودتان را فقط برای خود نگه ندارید. اگر چیزی برایتان مهم است، آن را با همسرتان تقسیم کنید. از این مهمتر، این تقسیم کردن خودتان باید بیشتر از هر کس دیگر با همسرتان باشد. بااینکه لازم است در هر رابطه‌ای کمی فضای شخصی برای هر دو طرف وجود داشته باشد، اما همسرتان باید همیشه نزدیک‌ترین فرد به شما باشد.



5. هر زمان همسرتان نیاز داشت، حضور داشته باشید.

وقتی همسرتان با یک مشکل مهم در زندگی خود روبه‌رو می شود، مثل از دست دادن کار خود یا مرگ یکی از عزیزانش، مشخص است که باید چه بکنید. اما در اتفاقات جزئی زندگی هم خیلی مهم است که همیشه برای او حضور داشته باشد-مثل یک مشاجره کوچک در محل‌کار، یک اشتباه کاری و ... باید به حرف‌های او گوش دهید، با او دردودل کنید و بتوانید آرامش را دوباره به همسرتان برگردانید.



6. هدیه بدهید.

از فرصت‌ها برای دادن هدایای مادی استفاده کنید. یک کتاب خوب، یک دسر خوشمزه، یک تکه طلا یا جواهر یا لباس، هر چیز کوچک یا بزرگی که به او نشان دهد به فکرش هستید. یک یادداشت عاشقانه برای او بگذارید یا یک پیامک عاشقانه بفرستید. این کارها به همسرتان نشان می‌دهد همیشه به یادش هستید و دوستش دارید.



7. به نیازها و کمبودهای همسرتان با سخاوت جواب دهید.


یکی از بزرگترین قاتلان روابط، انتظارات غیرمنطقی است. شما با یک انسان ازدواج کرده‌اید نه یک ربات، انسانی که سرشار از اشتباه و نقص است. اینها خصوصیات او هستند نه اشکالات او. باید یاد بگیرید خصوصیات و ویژگی‌های همسرتان را بشناسید و تحسین کنید. باید او را همانطور که هست بپذیرید. ازآنجاکه ضعف‌های ما در مرکز عمیق‌ترین ناامنی‌های ماست، به هیچ عنوان سعی نکنید اشتباهات و اشکالات او را برجسته‌تر از آنچه که هست نشان دهید.



8. "زمان تنهایی" را یکی از اولویت‌ها قرار دهید.

هر چقدر هم هر دو شما زندگی‌های پرمشغله‌ای داشته باشید، حتماً حداقل یک یا شب در هفته را تنها با هم بگذرانید. تجربه‌های تازه با هم داشته باشید، از خاطراتتان برای هم بگویید و از بودن با هم لذت ببرید.



9. هیچ چیز را دست‌کم نگیرید.

هر روز بخاطر وجود همسرتان و هزاران خوشی که با خود به زندگی‌تان آورده است، قدردانی و شکرگزاری کنید. به خاطر داشته باشید که اگر در رابطه‌تان شاد و خوشبخت هستید، مطمئناً همسرتان روزی هزاران کار انجام می‌دهد که رابطه‌تان پابرجا بماند. هیچوقت این را دست‌کم نگیرید.



10. به دنبال برابری باشید.

حتماً از قانون طلایی رابطه پیروی کنید: با همسرتان همانطور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. کارها و مسئولیت‌ها را بین خودتان تقسیم کنید و انتظار چیزهای غیرمنطقی نداشته باشید که خودتان حاضر به دادن آنها نیستید.

نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

پند ها و جملات قصار
 
 

نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای برشرافت خود گذارد.حضرت علی (ع)
 
********پند ها و جملات قصار*********
سه جمله براي موفقيت:ا  دانستن بيش از ديگران  - كار كردن بيش از ديگران  -  انتظار كمتر از ديگران ......... ويليام شكسپير
 
********پند ها و جملات قصار*********

اگر طلب دشمن هستی خود را از دوستانت برتر بدان
ولی اگر دوست می‌خواهی بگذار دوستانت خود را از تو برتر بدانند . . .
(دیل کارنگی)
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! ....  وقتي مي بازي نبايد آنجا باشي كه توضيح دهي!ا......... آدولف هيتلر
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
هيچگاه در دنيا خود را با ديگران مقايسه نكن! كه اگر چنين كني به خود توهين كرده اي!
آلن سترايك
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
 
برنده شدن هميشه به اين معني نيست كه اولين باشي، بلكه بدين معني است كه بهتر از قبل عمل كرده باشي! ......... بوني بلير
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
من نخواهم گفت كه هزار بار اشتباه كرده ام! بلكه خواهم گفت: هزار راه پيدا كرده ام كه نتيجه نادرست خواهد داد! ........... توماس اديسون
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
قبول كنيد كه هركسي خطرناك است و قبول كنيد كه هيچكس خيلي خطرناك! نيست! ............ آبراهام لينكلن
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
اگر كسي بگويد كه هرگز در زندگيش استباه نكرده است بدين معني است كه هرگز سعي نكرده است چيز چديدي را آزمايش كند! ........ آلبرت انشتاين
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
تردیدها به ماخیانت می کنند تا به آنچه لیاقتش را داریم نرسیم . . .
(شکسپیر)
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
چهار چيز را هيچگاه نشكنيد: اعتماد، قول، رابطه و قلب! زيرا اينها وقتي مي شكنند، صدايي ندارند ولي درد زيادي دارند! ........ چارلز
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
اگر بخواهيد دائم درمورد انسانها قضاوت كنيد، هرگز فرصت دوست داشتن آنها را نخواهيد داشت! .......... مادر ترسا
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
در روزگاری که لبخند آدمها بخاطر شکست توست ، برخیز تا بگریند آدمها ( کوروش کبیر )
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
شاید چشم‌های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک‌های‌مان شسته شوند،
تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف‌تری ببینیم.  الکس تان
 
********پند ها و جملات قصار*********
 

هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری ،آرزوی دیگران است.(جک لندن)
 
********پند ها و جملات قصار*********
 
آدم فقیر حق بی شعور بودن و احمق بودن را ندارد . لاروشفوکولد "
نویسنده: علی ׀ تاریخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

خدا
با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار اما نه نعمتش
را از من گرفت نه گناهانم را فاش کرد!
اگر اطاعتش را کنم چه ميکند؟!
 دكتر علی شريعتی
 

 

به شانه هاي تو اعتباري نيست
كه اين تكيه گاه ناامن
هميشه جايي كه نبايد مي لغزد

 

 

دلم یه آغوش می‌خواد ،
حرفمو دلتنگیم همش بهانه است

 


سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق اين بار به ديوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولي
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

 

 

دلم تنگ تنگه واسه خاطراتت که کهنه نميشن
دلم تنگ تنگه براي يه لحظه کنار تو بودن


اگر همون قدر که ستاره در آسمون هست ماه بود، باز هم آسمون بدون تو سياه بود!
 
 
هر وقتــ دلــ کسی رو شکوندی
یه میخــ بزنــ به دیوار ....
وقتی دلشــ و به دستــ اوردی میخــ از دیوار در بیار ...
ولی همیشه جــای میخــ رو دیوار میمونه ..!

کاش همیشه آرام بود..
زندگی را می گویم..
گاهی مثال موج
توان اختیارش نیست....

 

آخر همه چیز خوب میشه ......... اگه نشد بدون هنوز به آخرش نرسیدی
 

 

هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار
که دریایی از نا امیدی است
دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است

 

 

ميخوام حست کنم تا که بتونم عشقو بشناسم
اگه ياريم کني شايد بتونم عاشقت باشم

 

 

اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو
برداره و ببره تحویل بده
با دیدن غمهای دیگران
آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت
و به خونه بر می گشت

 


ما همه دچار يك تنهايي مرموزيم
كه روي ديوارهايمان
طرح شكسته ي يك خانه با دودكش پردود ميكشيم
و پشت پنجره مان هميشه كسي منتظر است
و هميشه كسي هست كه هرگز نمي آيد

 

دلم می خواهد
کمی خدا...
کمی سکوت...
کمی دل بریدن....
کمی گریه....
و یک آغوش آسمانی

 

 

همه چیز می گذره ، ناراحت نباش ،
همه چی دوباره آروم میشه...!
نه جانم ، این همه چیز که ازش حرف میزنید
همون قطاره و من همون آدم وسط ریله قطار...!
بعد گذشتنش دیگه هیچی ازم نمونده ... له شدم..

 

خوابيده بودم گــــابوس مي ديدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم
افسوس....
يادم رفته بود كه از نبــودنت به خواب پناه برده بودن

 


شیشه ای میشکند...!
یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست؟!
یک نفر میگوید شاید این رفع بلاست
دیگری میگوید شیشه را باد شکست
دل من سخت شکست
هیچکس هیچ نگفت غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم
ارزش قلب من
از شیشه پنجره هم کمتر بود......
 


این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است



وقتي خواستم زندگي کنم راهم را بستند وقتي خواستم ستايش کنم گفتند 
خرافات است وقتي خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است وقتي گريستم
 گفتند بهانه است وقتي خنديدم گفتند ديوانه است دنيا را نگه داريد مي خواهم پياده شوم




روی دوچرخه ی مردانه ی
توی حیاط
برف نشسته
به جای تو
چــــــرا ؟




تمام من را از بودنت کم می کنم ..

برو !!

برو و مطمئن باش اضافه بار نخواهی داشت ..

خوب می دانم ،

خوب می دانی
می روی و تمامـ َت اینجا می ماند ..
می مانم
و
تمامـ َم را می بری ..




وقتی شب سفره اش را بر روی دلم پهن می کند....
غم عالم بر روی دلم سنگینی می کند.
شب دل من بی ستاره ست.



دلم گرفته هوای تو رو کرده نمیدونم کجا دنبالت بگردم
نمیدونم چه جوری صدات کنم که بشنوی
وقتی نیستی من اینجا تنها بی تو میمیرم و نفس ندارم
پس بیا و مال من باش عشقم
من طاقت دوری تو رو ندارم دیگه بی تو نمیتونم

 


بغض ات، در گلوی من گیر کرده است!

دلم را بده، بغض ات را بگیر!!!



فلسفه ی ِ تنهائی را ...

هر چقدر هم خوب بافته باشند ...

بی قواره به تن ِ آدم زار می زند ...

 

در زنـدگی یـاد گرفتـم
دوسـت شوم
بخـندم
گريـه كنم
گاهي بغـض كنم
ببخشـم
ولي اي كـاش
يـاد ميگرفـتم
كـه گاهـي
فقـط گـاهي نيـز فرامـوش كنـم
نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و

كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...


Click here to enlarge

 

 

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..


Click here to enlarge
 


 

 

وقتي دير رسيدم و با ديگري ديدمت …

فهميدم که گاهي

“هرگز نرسيدن بهتر از دير رسيدن است”

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانه‌ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا باد است یا افسانه‌ای!
گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه‌ای!
گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟
گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانه‌ای!

 

میگن هرچی به عشقت بگی دوست دارم اون بی تفاوت تر میشه وتوعاشقتر.ولی

من...دوست دارم عاشقتر بشم حتی اگه روز به روز از چشمات . بیفتم

پس دوستت دارم...عشق من

 

S A L I J O O N

ایــن غــم را نـــه تو می فهمی


و نـــه دیــگــری...


فــقــط منــم کــــه می ســوزم


آب می شــــوم...


و خــامـــوشــــم!


چون دلـــی برای شـــنـــیــدن نــمــی بــیــــنــم...!

 

به چشم خویش دیدم آن شب..
 
ای خدا...

که جام خود به جام دیگری زدی...

چو فال حافظ آن میانه باز شد
تو..
 
فال خود به نام دیگری زدی...
 
*********************************
 

به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.


به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.


به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.


به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.


به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.


و به انسان گفتم عشق چیست؟


اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!

#################################

 
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..


Click here to enlarge
کاش میدانستی

لحظه هایم

بی تو تنهاست....

Click here to enlarge
 


امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد 

یا باید خانه مان را عوض کنم 

یا پستچی را 

تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!


Click here to enlarge

این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست


Click here to enlarge

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

په نه په های باحال و خنده دار جدید

ایستک خریدم ، در باز کن رو دادم به دوستم
میگه : با این بازش کنم ؟!!!
میگم پ نه پ !!! روش راست کلیک کن!
اوپن ویت رو بزن ! با اینترنت اکسپلور بازش کن !!
.
.
.
بعد از اینکه دو ساعت تو صف عابر بانک واستادم تا پول بگیرم یارو برگشته می گه:
آقا ببخشید سالمه؟ میگم پ ن پ مریضه اینم صف عیادت کننده هاست
.
.
.
یه طوطی گرفتم دوستم اومده دیده میگه:
طوطیه؟ گفتم په نه په یا کریمه با فتو شاپ تغییرش دادم
.
.
.
فامیلمون اومده خونمون میگه از وقتی کولر گذاشتین خونتون اینقدر خنک شده ؟
گفتیم پـَـــ نــه پـَـــ از وقتی توی کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کردیم !
.
.
.
بگذار قلم را به غزل بسپارم
شاید گره ای باز شود از کارم
پرسید: مگر تو هم غزل می گوئی؟
گفتم: په نه په! فقط رباعی دارم !
.
.
.
رفتم چین گارسون دو تا چوب آورده خواهرم میگه یعنی باید با اینا غذا بخورم؟
گارسون میگه پ ن پ چینگ چانگ چاچانگ چیونگ چانگ
.
.
.
بابابزرگم داشت تو خواب صداهای عجیب و غریب در میاورد !
خانمم میگه داره خرناس میکشه؟!
پَ نه پَ داره کانکت میشه ولی چون تو محل ما ADSL نمیدن از dial-up استفاده میکنه
.
.
.
سر جلسه به جلوییم می گم سوال ۳ بلدی ؟ میگه آره می خوای؟
میگم پَ نَ پَ نگرانت بودم می خواستم اگه ننوشتی بت بگم
.
.
.
رفتم باغ وحش از نگهبان می پرسم ببخشید آقا قفس شیرا کجاست؟
میگه بازدید کننده ای؟
میگم پَ نَ پَ از اقوامش هستم اینورا کار داشتم گفتم سری بهش بزنم
.
.
.
لیلی به مجنون گفت : همه این کارارو می کنی برا من؟
مجنون : پَ نه پَ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!
.
.
.
یارو اومده می بینه همکارم توی اتاق نیست باز می پرسه خانم فلانی نیست؟
پـــ نه پـــ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط کش بزن در بیاد
.
.
.
دوستم زنگ زده میگه چکار میکنی؟ میگم ماشینمو آوردم تعمیرگاه . میگه مگه خرابه؟
پــــ نَ پـَــــ آوردمش تعمیرگاه عیادت دوستای مریضشم

نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 اس ام اس مردانه, اس ام اس ضدحال به پسرها
 

تنها یکی از ۱۰۰۰ مرد، رهبر مردان دیگر می شود. ۹۹۹نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. “گروچو مارکس”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
لیلی شدم مجنون شدی، شیرین شدم فرهاد شدی
حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
هر زنی از سر هر مردی زیاد است! “ژان پل سارتر”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:
خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
شما آقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی، فقط با یه ابرو ورداشتن که خوشگل نمیشی، باید رژ بزنی، دامنم بپوشی که ناز بشی!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
الهی ! به‎ ‎مردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند
به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ، بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟ چون معمولا باید در روان درمانی به دوران
کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خودش خط بکشد.
“سینکلر لوییس”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. “جان رابرت فاولز”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
جوک مردان فمینیستی خنده دار
عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. “کاتلین نوریس”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
اگر در دنیا فقط یک زن بد وجود باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. “ضرب المثل روسی”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید تنها برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود. “جرج الیوت ”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
دقت کردید تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول کردند.
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است!
“گلوریا استاینم ”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن
کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
مردها را باید کشت
جور دیگر باید زیست …
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟
“کار نیکو کردن از پر کردن است”
 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
به رفیقم که تازه ازدواج کرده میگم مهریه چند تا سکه نوشتی؟ میگه: فلان تا(مثلا هزارتا) میگم اوووووه چقدر زیاااااد! ولی خب عیب نداره، همین که بهت زن دادن خودش خیلی خوبه!

نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀


 

برای آنها که تصمیمات مهم می‌گیرند، زندگی می‌تواند کاملاً متفاوت باشد. معنا و مفهوم زندگی شما همان چیزی است که خودتان هر روز با اعمال و افکارتان می‌سازید. زندگی از انتخاب‌های شما تشکیل می‌شود و تصمیم‌گیری اهمیت زیادی دارد زیرا هر انتخاب شما هم عواقب و هم فوایدی به دنبال دارد؛ سعی کنید همیشه قبل از هر تصمیم این دو را در نظر بگیرید.
 

 


مراحل

 



1. از زمان حال لذت ببرید. هر روز را طوری زندگی کنید انگار آخرین روز زندگیتان است. امروز هدیه‌ای به شماست. زندگی موقعیت‌ها و فرصت‌های زیادی را به شما هدیه می‌دهد اما زمانی می‌توانید از فرصت زندگی کردن خود بیشتری استفاده را ببرید که انتخاب‌های درستی داشته باشید. از هر لحظه زندگی لذت ببرید. هر روز می‌تواند شروعی تازه با انتخاب‌هایی پیش رویتان باشد، پس منتظر چه هستید؟

2. ماجراجو باشید. 
کمی به اکتشاف بپردازید و از چالش‌های تازه استقبال کنید. همراه با عزیزانتان به دیدن مکان‌های جدید بروید. راه‌هایی را انتخاب کنید که دیگران انتخاب نمی‌کنند. خودتان را اسیر عادت‌های همیشگی نکنید. زندگی با ماجراجویی بسیار هیجان‌انگیزتر خواهد بود.

3. دفترچه خاطرات داشته باشید. 
موفقیت‌ها و شادی‌های زندگیتان را ثبت کنید. وقت بگذارید و نوشته‌های قبلیتان را بخوانید. این می‌تواند منبع الهام خوبی برای خودتان و دیگران باشد.

4. همه را دوست بدارید. 


- خودتان را دوست داشته باشید. 
به زیبایی بیرونی و درونی خودتان دقت کنید تا بتوانید همان را در دیگران ببینید. پذیرش از درون می‌آید. به چیزهایی از خودتان که دوست ندارید فکر نکنید. درعوض، چیزهایی را در خودتان پیدا کنید که دوست دارید.

- دیگران را دوست داشته باشید.
 کسانیکه با شما خوب رفتار می‌کنند را دوست بدارید. بدون اینکه انتظار دوست داشته شدن و محبت دیدن داشته باشید، دوست بدارید و محبت کنید. در برخورد با دیگران خودخواه نباشید.

5. همه آدمها را بپذیرید. مهربان و مودب باشید. از همراهی دیگران لذت ببرید. خوبی‌های آنها را ببینید نه تفاوت‌هایی که با شما دارند. دیگران را قضاوت نکنید و طوری با همه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند.

6. هدف زندگی را دریابید.
 چیزی را پیدا کنید که به زندگیتان معنا و مفهوم دهد. وقتی چیزی پیدا کردید که برایش زندگی کنید، مطمئناً بهتر زندگی خواهید کرد. اگر روابطتان هدف اصلی زندگیتان نباشد، شغلتان یا هر چیز دیگری می‌تواند باشد. معنای زندگی شما چیزی است که خودتان تعیین می‌کنید. برای خودتان هدف تعیین کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.

7. کمک کنید. بی‌دریغ به دیگران خدمت کنید. از همسایه‌تان شروع کنید. به افراد نیازمند کمک کنید. کمک کردن نه تنها باعث می‌شود انسان بهتری باشید، بلکه به رشد دیگران نیز کمک می‌کند.

8.  واقع بین باشید. اهدافی متناسب با توانایی‌ها و استعدادهایتان تعیین کنید. هر تلاش را یک دستاورد درنظر بگیرید. 

9. به دنبال تعادل باشید.
 روز و شب، جلو و عقب، خوب و بد را در هر چیزی بشناسید.

10. مثبت باشید. بر افکار و اتفاقات خوب تمرکز کنید. خیلی به خودتان سخت نگیرید. اذیت کردن و آزار رساندن به خودتان هیچ فایده‌ای ندارد. مثبت‌ باشید. مثبت فکر کنید، مثبت حرف بزنید و مثبت عمل کنید. همیشه نیمه پُر لیوان را ببینید. 

11. کنترل خود را حفظ کنید.
 مسئول رفتارها و اعمال خودتان باشید. با خود صادق باشید. در هر موقعیتی یک رمز شخصی داشته باشید. به دنبال زمینه‌های مشترک باشید.

12. به قلب و روحتان گوش دهید. 
به ندای درونیتان گوش دهید اما برای تصمیم‌گیری آزاد باشید. از غریزه‌تان استفاده کنید. اجازه ندهید دیگران به شما بگویند چه بکنید.

13. ذهنتان را پاک کنید.
 دعا و راز و نیاز با خدا، تمرینات یوگا، مدیتیشن و تای‌چی روحتان را جوان و شاداب کرده و باعث می‌شود بهتر تمرکز کنید.

14. سبکبار باشید.
 خواسته‌ها، تمایلات و دارایی‌ها نباید مالک شما باشند. خودتان را از تکانه‌ها آزاد کنید. تصمیم بگیرید فقط به نیازهای ساده و روزمره خود فکر کنید.

15. بخندید.
 خنده بهترین دارو است. خندیدن در بدن اندورفین آزاد می‌کند و طول عمر شما را افزایش می‌دهد. شادی درونی واقعاً زیبا و لذت‌بخش است.

16. انعطاف‌پذیر باشید. به تغییر بعنوان چیزی مثبت در زندگی نگاه کنید. گاهی اوقات باید با جریانی که پیش از شماست پیش روید.

17. چند هدف روزانه لیست کنید. یک دوست جدید پیدا کنید، برای شنا یا پیاده‌روی بروید. برای لذت بردن از هر روزتان برنامه داشته باشید.

18. چیزهای کوچک را تحسین کنید.
 وقتی برای پیاده‌روی در محل همیشگی می‌روید، سعی کنید این بار با دفعات قبل متفاوت بوده و چیزهایی جدید کشف کنید. وانمود کنید که کشوری دیگر هستید و بار اول است که به آنجا آمده‌اید. با خانواده‌تان بیرون بروید و خوش بگذرانید. برای درک زیبایی‌های اطرافتان وقت بگذارید.

19. خودتان و دیگران را ببخشید.
 انرژی منفی که بخاطر شکست‌های قبلی احاطه‌تان کرده و شما را عقب نگه داشته را آزاد کنید. به استقبال هر چیزی بروید که زندگی برایتان پیش می‌آورد.

20. با خودتان و دیگران، مخصوصاً با خودتان، صادق باشید.
 اگر با خودتان صادق نباشید، استرسی پنهانی در شما ایجاد می‌شود که همه شادی و انرژی‌تان را می‌گیرد. پذیرفتن خود خیلی مهم است. صادق بودن زندگی‌تان را ساده‌تر می‌کند و باعث می‌شود آنهایی که بخاطر دیدگاه‌هایتان دوستتان ندارند از شما دور شوند. صداقت داشتن با دیگران اعتماد می‌سازد و با خودتان اعتمادبه‌نفس.

21. در انتظار فردا باشید. 
هر روز خاص است. هیچ روزی شبیه روز قبل نیست و هر روزی به نوبه خود زیباست. اگر همه چیز بر وفق مرادتان پیش نمی‌رود، به خاطر داشته باشید که همیشه فردایی وجود دارد. ممکن است فردا زندگیتان بهتر شود.

22. مرگ را بپذیرید. فکر کردن به مرگ باعث می‌شود قدر زندگیتان را بدانید. برای درک زیبایی زندگی و دنیا وقت بگذارید. با مرگ نجنگید یا از آن ترس نداشته باشید.

23. محیط‌ اطرافتان را تحسین کنید. 
هر از گاهی وقت بگذارید و به پیاده‌روی بروید. تصور کنید از سیاره‌ای دیگر آمده‌اید. به همه چیز با دیدی تازه نگاه کنید، حتی به رنگ آبی آسمان و نور خورشید. به گیاهان، درختان، برگ‌ها و گل‌ها و تکان خوردن آنها با وزش باد دقت کنید؛ به جریان آب و شکل گرفتن آن وقتی درون ظرفی ریخته می‌شود. به موجودات مختلف، حشرات، حیوانات، پرندگان و انسان‌ها نگاه کنید. این کار خاطرات مرده را از ذهنتان پاک می‌کند و روزمرگی را از زندگیتان بیرون می‌کند.

24. افکار منفی‌تان را پاک کنید. 
برای پاک کردن ریشه افکار منفی (عصبانیت، ترس، تردید، تنفر و ...) وارد عمل شوید. هر فکر منفی را با یک فکر مثبت جایگزین کنید. ممکن است در آن لحظه خیلی حس خوبی نداشته باشید اما وقتی به چیزهای خوب فکر کنید مطمئناً حالتان بهتر خواهد شد. به همه نعمت‌هایی که در زندگی به شما داده شده فکر کنید زیرا بااینکه ممکن است گاهی همه چیز به هم بریزد و اوضاع چندان مطلوب نباشد، اما آینده سرشار از امید است. لبخند بزنید و احساسات و افکار منفی را درون خود نگه ندارید.

25. پایه‌ای محکم برای اعتقاداتتان بسازید. اما، متواضع باشید و به عقاید دیگران احترام بگذارید. از هر چیزی که به آن اعتقاد دارید دفاع کنید و اجازه ندهید دیگران باورهایتان را سرکوب کنند. می‌توانید در عین حفظ باورها و ارزش‌های خود اما از ایده‌های دیگران نیز استقبال کنید. درگیر جزئیات نشوید. وقتی تعارضات بزرگ برایتان پیش می‌آید سعی کنید راه‌هایی خلاقانه برای زندگی با آنها پیدا کنید—کدام مهمتر است، اینکه یکی از عزیزانتان با شما مخالف است یا اینکه دوستش دارید؟

26. لیست پیش از مرگ تهیه کنید. 
لیستی از همه کارهایی که دوست دارید قبل از مردن انجام دهید تهیه کنید، مثل یاد گرفتن یک مهارت سخت، پیشرفت کردن در یک کار یا ورزش، بانجی‌جامپینگ، ... هر بار که کاری از لیستتان را انجام می‌دهید، جلوی آن تیک بزنید. این روند پیشرفتتان را نشان می‌دهد.

27. دوستیابی کنید. 
دوستانی واقعی پیدا کنید؛ دوستانی که در حضور آنها بتوانید خودتان باشید. با آنها به جاهای بیشتری بروید تا بتوانید در لذت‌هایتان با آنها شریک شوید. 

28. تقدیر و قدرشناسی‌تان را ابراز کنید. 
هر روز چیزهایی که قدردانشان هستید را تشخیص دهید. بگذارید خانواده، دوستان و عزیزانتان ببینند تا چه اندازه برای داشتن آنها قدردان هستید. 

29. الهام‌بخش خود باشید.
 کاری انجام دهید که الهام بخشتان باشد: پیدا کردن یک الگوی تازه برای زندگیتان یا خواندن کلامی عبرت‌آموز از بزرگی. 

30. خود را درگیر گذشته نکنید. 
نگران اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدید نباشید، سعی کنید از آنها درس بگیرید. هر اشتباه درسی با خود دارد. نگران گذشته نباشید زیرا گذشته است. نگران آینده هم نباشید چون هنوز نیامده است. در امروز زندگی کنید.

31. هیچ چیز را نادیده نگیرید. از همه چیز و همه کس در اطرافتان تقدیر کنید—خانواده، دوستان، خانه، حیوانات، محیط و دنیا. یک روز که بیدار شوید می‌بینید که یکی از آنها را از دست داده‌اید. به همین دلیل باید وقتی آنها را دارید قدرشان را بدانید.

32. همه چیز را پیش‌رو داشته باشید.
 به خاطر داشته باشید که بااینکه ممکن است در حال حاضر همه چیز سخت به نظر برسد اما بدون شک یک نفر هست که اتفاقات و موقعیتی بسیار بدتر از شما دارد.

33. اجازه ندهید دارایی‌ها بر زندگیتان فرمانروایی کنند.
 اجازه ندهید وسایل الکترونیکی جدید، لباس‌ها و ماشینتان کنترل زندگی شما را به دست گیرند. دارایی‌های مادی فقط وسیله‌ای برای کمک به بهبودی زندگی شما هستند. خودتان ارجح هستید.

34. آرزوهایتان را دنبال کنید.
 لیستی از همه چیزهایی که روزی دوست داشتید داشته باشید یا انجام دهید تهیه کنید. با نشستن و نوشتن هیچ آرزویی برآورده نخواهد شد. باید بلند شوید و دست به تلاش بزنید. سخت کار کنید و سعی کنید آرزوهایتان را به واقعیت تبدیل کنید. اگر واقعاً چیزی را بخواهید، راهی برای دست یافتن به آن پیدا خواهید کرد.

35. دلسرد نشوید.
 شکست را نپذیرید، حتی اگر به نظر برسد تنها گزینه موجود باشد. به موانعی که دیگران برای اینکه به آنچه که هستند تبدیل شوند پشت سر گذاشته‌اند نگاه کنید. آن را وارد زندگی خود کرده و از آنها درس بگیرید. 

36. خودتان باشید.
 شجاعت لازم برای اینکه خودتان باشید را داشته باشید. خجالت نکشید! شما همانی هستید که هستید. حتی اگر اجتماع دوستتان نداشته باشید، همین هستید، پس چیزی که دیگران فکر می‌کنند را فراموش کنید و زندیگتان را بکنید. کاری را بکنید که دوست دارید چون زندگی شما همان است که خودتان می‌سازید. زندگی شما متعلق به خود شماست. هیچکس دیگر نمی‌خواهد زندگی شما را زندگی کند، پس همه چیز به خودتان بستگی دارد.

37. هر روز یک روز تازه است!
 از گذشته درس بگیرید، برای آینده هدف تعیین کنید اما در حال زندگی کنید.



نکات


• خودتان باشید. حرف‌ها و قضاوت‌های دیگران برایتان بی‌اهمیت باشد.
• زندگی کوتاه‌تر از آن است که با پشیمانی و حسرت زندگی کنید. برای جلوگیری از بیماری، خشمتان را فروکش دهید و سبک و ازاد زندگی کنید.
• عشق را منتقل کنید.
• بیشتر گوش دهید، کمتر حرف بزنید.
• اشتباهات و کمبودهایتان را پذیرفته و فراموش کنید.
• به آنچه که دارید ارزش بگذارید.
• قدرشناسی تان را ابراز کنید.

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

سکه ها همیشه صدا دارند
اما اسکناس ها بیصدا
پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرود
بیشتر آرام و بیصدا باشید . . .

-- (59).jpg

لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی...
تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم 
اگر خاطره رفتنی میشد و لحظه ماندنی...ا

تشــــــــــــــــنه همان سکـــ ــ ــ ـ ـــوتی هستم
که زیباترین نگـ ــ ـــ ـــ ــــاه هایت را
بی بهانه تقدیمم میکند. . .

ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛ از دسـت دادن کسـیه که دوستـش داریم !
امـا .... حقیقـت این ِ که : از دست دادن خــودمـون ، و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ؛
و چقدر ارزش داریم ! گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره ... !

 

مسافرترین آدم دنیا هم

دست خطی می خواهد که بنویسد برایش

” زود برگرد “

طاقت دوری ات را ندارم !

 
 
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !
اما …
از چشـــــم هایشان معلوم است ؛
که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،
گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته …

 
 


 

حکایتـــــ من
حکایت ماهی تُنگ شکستـــه ایســـت
که روی زمین دل دل می زند ..
و حکایتــــــ تو
حکایت پسرک شیطان تیر کـــــمـان به دستی
که نفس های او را شـــــماره می کند ..

 


 

تلخ است!

باور.. آنها که میتوانستند باشند...

و تلخ تر است امروز...

باور.. آنها که ادعای ماندن دارند...


 

کاش چشمهایت راست نمی گفتند...

تا دروغ هایت باورم می شد...

حواسَت به دلت باشد  آن را هرجایی نگذار 

این روزها دل را می دزدند بعد که به دردشان نخورد
 به جایِ صندوقِ پست ،  آن را در سطل زباله می اندازند 

و تو خوب می دانی؛ 

دلی که المثنی شد . . . دیگر دل نمی شود!

سبد قلبم را پر خواهم کرد از عطر تنت

تا که یادم باشد روزی اینجا بودی

نزدیکتر از من به خودم ...

 

نویسنده: علی ׀ تاریخ: شنبه 17 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 39 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , aftabpnu.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com